یادداشت: «بررسی نقش ستادهای انتخاباتی دکتر روحانی در پیروزی انتخاباتی ۹۲» اسماعیل خلفازاده

پیش‌درآمد: آیا ستادهای روحانی در انتخابات نقش قاطعی در پیروزی دکتر روحانی داشتند؟ یا عوامل دیگری در این میان نقش‌آفرینی کردند؟ ستادهای روحانی چند روز در انتخابات فعال بودند؟ آیا با فعالیت دو یا سه روز می‌توان نقش تأثیرگذاری در انتخاباتایفا نمود؟ سهم اصلاح‌طلبان در پیروزی روحانی چقدر بود؟ آیا حمایت افراد مرجعی همچون خاتمی، […]

image_pdfimage_print

پیش‌درآمد:

آیا ستادهای روحانی در انتخابات نقش قاطعی در پیروزی دکتر روحانی داشتند؟ یا عوامل دیگری در این میان نقش‌آفرینی کردند؟ ستادهای روحانی چند روز در انتخابات فعال بودند؟ آیا با فعالیت دو یا سه روز می‌توان نقش تأثیرگذاری در انتخاباتایفا نمود؟ سهم اصلاح‌طلبان در پیروزی روحانی چقدر بود؟ آیا حمایت افراد مرجعی همچون خاتمی، هاشمی، تاج‌زاده و… بیشتر از ستادهای انتخاباتی نبود؟ چند درصد از رأی‌دهندگان به روحانی به ستادهای روحانی رفت‌وآمد داشتند؟ آیا فعالیت ستادهای انتخاباتی نقش مؤثری در اقناع منطقی مراجعه‌کنندگان به این ستادها ایفا کردند؟ آیا در ستادهای انتخاباتی فرصت لازم برای بحث و اقناع فکری رأی‌دهندگان وجود داشت؟آیا مراجعه‌کنندگان به ستادها از قبل گزینه موردنظر خود را انتخاب نکرده بودند؟ آیا ستادهای انتخاباتی پاتوقی برای جمع شدن افراد همفکر نبودند؟ آِیا همه فعالین ستادهای انتخاباتی درد مشترک دموکراسی خواهی و… داشتند یا در فکر تصاحب سهمی از کیک قدرت بودند؟ و…

مقدمه:

شاید بدون داشتن تحلیلی درست از نقش نیروهای تأثیرگذار بر انتخابات و همچنین ستادهای انتخاباتی ۹۲ نتوان برنامه منظمی برای فعالیت ستادهای انتخاباتی سال ۹۴ پیش‌بینی نمود. در این مقاله می‌کوشم تا حداقل به قسمتی از پرسش‌های بالا پاسخ گوییم. لازم به ذکر است که هدف نقد عملکرد شهرستان بخصوصی نیست که اعضای فعال ستادی آن را به دل بگیرند بلکه هدف آسیب‌شناسی و ارائه راهکار برای آینده است.دولت روحانی تدبیر

نقش ستادهای انتخاباتی را درآگاهی بخشی افکار عمومی و بسیج افکار عمومیبرای جمع‌آوری آرای مردم می‌توان دید. این کار به روش‌های بسیار متنوعی می‌توان صورت گیرد از چاپ پوستر و اطلاعیه و نصب بنر گرفته تا برگزاری مراسم سخنرانی و همایش را می‌توان ذکر کرد. کار ستادی کاری تخصصی است و رئیس ستاد نقش اصلی برنامه‌ریزی و سازمان‌دهی را بر عهده دارد. جذبه، شخصیت، سابقه، مقبولیت برای مردم و اعضای ستاد و سایر ویژگی‌های فردی می‌توان در کارآمدی ستاد نقش داشته باشد. به‌علاوه باید مشخص‌شده باشد که چه مقدار زمان، پول و چند نفر همکار موردنیاز است. ضمناً نحوه تأمین مالی ستاد نیز باید شفاف باشد تا از سوظن‌های احتمالی جلوگیری کند. تمامی اصول مدیرتی همچون برنامه‌ریزی، سازمان‌دهی،هدایت و نظارت در این کار لازم است.

در جریان انتخابات ۹۲ به علت استعفای دیرهنگام جناب دکتر عارف، ستادهای انتخاباتی تا دو روز مانده به اتمام زمان انتخابات، نقش فعالی نداشتند. به همین جهت فعالین ستادها فرصت لازم را برای برنامه‌ریزی و سایر کارهای لازم را نیافتند؛و سایر رسانه‌ها و خصوصاً رسانه ملی (صدا سیما) نقش مؤثرتری را ایفا نمودند. بعضی از تحلیل گران،بیشترین نقش ستادهای انتخاباتی را می‌توان در شکست فضای سرد و امنیتی می‌دانند درحالی‌که اکثر تحلیل گران این تأثیر را معلول مناظرات تلویزیونی می‌دانند، یعنی ابتدا یخ سکوت در مناظرات تلویزیونی و عمدتاً توسطشخصیت متین و محکم شخص خود جناب دکتر روحانی شکسته شد و سپس به جامعه تسری پیدا کرد. به هر صورت در توصیف این شرایط می‌توان گفت فضای نزدیک به انتخابات فضای نامناسبی بود که به‌واسطه عملکرد ناصواب هشت سال حاکمیت دولت احمدی‌نژاد، هرکسی جرات ورود و شرکت در فعالیت‌های ستادی را نداشت. این امر در خصوصاً در شهرهای کوچک کاملاً محسوس بود، امادرنهایت کسانی هم با جسارت وارد این عرصه سیاسی شدند که جای تقدیر هم دارد. معمولاً در جریان انتخابات عوامل مؤثر بر انتخابات را می‌توان به دو گروه عمده داخلی و خارجی تقسیم کرد.

از عوامل داخلی می‌توان به نقش مؤثرگروه‌های مرجع و نقش موج انتخاباتی اشاره داشت. گروه‌های مرجع را می‌توان احزاب یا شخصیت‌های مهم و شناخته‌شده‌ای رأی سازی دانست که حمایت آنان از کاندیدای انتخابی در جلب آرای عمومی مؤثرند.

روحانی حامیان تبریزازجمله این اشخاص عبارت‌اند از:

۱- اکبر هاشمی:

از بین سیاستمداران کنونی ایرانکه به مرد بحران‌ها مشهور شده است وجناب دکتر روحانی را می‌توان یکی از نزدیک‌ترین و دیرینه‌ترین یاران او دانست. روحانی هم پس از مشورت با هاشمی کاندیدای ریاست جمهوری شد. خود هاشمی نیز کاندیدا شد تا درنهایت یکی از آن‌هادرصحنه بماند. هاشمی بعد از ماجرای رد صلاحیتش، موجی که در پی کاندیداتوری‌اش به نفع وی ایجادشده بود را به سمت روحانی هدایت کرد. او در روزهای آخر، این ریسک را هم قبول کرد که رسماً و علناً، بگوید که به روحانی رأی خواهد داد.

۲- سید محمد خاتمی:

بخش مهمی از آرای اصلاح‌طلبان که به سبد روحانی ریخته شد، به فعالیت خاتمی مربوط می‌شود. او با حمایت تمام‌قد خود از روحانی، توانست پایگاه مردمی اصلاحات را متقاعد کند به نفعشان است که به روحانی رأی دهند و آنان به اعتبار خاتمی نام روحانی را بر برگه‌های رأیشان نوشتند. خاتمی در متقاعد کردن عارف به کناره‌گیری هم نقش محوری داشت.

۳- محمدرضا عارف:

معاون اول دولت خاتمی تا روزهای پایانی تبلیغات انتخاباتی، کاندیدا بود و درصد قابل‌توجهی از آرای اصلاح‌طلبان را نقداً در سبد خود داشت. کناره‌گیری او از رقابت‌ها به نفع روحانی، تقریباً همه آرای عارف به سمت روحانی رفت و در پی آن، آرای روحانی به‌طورمعنی‌داری افزایش یافت. به‌علاوه انصراف عارف، باعث شد آرای خاموشی که امیدی به پیروزی جریان اصلاح و اعتدال نداشتند، روحیه بگیرند و از موضع عدم مشارکت در انتخابات به سمت رأی دادن بروند.

۴- حسن روحانی:

شخصیت محکم، سوابق درخشان، فن بیان، آراستگی چهره و پوشش، ارائه برنامه‌های راهبردی و … همه و همه دست‌به‌دست هم دادند تا حسن روحانی، بتواند بهتر از بقیه کاندیداها در نظر مردم جلوه‌گر شود و مردم ردای ریاست‌جمهور را برازنده تن او ببینند. توانمندی‌های فردی او را می‌توان از مهم‌ترین عوامل در مطرح‌شدن، حضور او دانست.

دومین عاملی درونی را می‌توان در زنده شدن جنبش جوان و خفته یا به عبارت بهتر نسل سرخورده اصلاحات، از دوشکست سنگین در انتخابات قبلی دانست. جنبشی که اکنون به مدد تکنولوژی و دانش روزافزون برای خود هویتی زنده و پویا یافته است.

حامیان روحانی این جنبش خفته با بغضی غمگین،به صحنه انتخابات وارد شد و موازنه نیرو را به نفع دکتر روحانی تغییرداد. چه قبل از آن در بهترین نظرسنجی‌ها میزان رأی دکتر روحانی بیشتر از ۱۲ درصد نبود. این جنبش بیشتر متأثر از نقش برجسته رسانه‌های ارتباطی جمعی (اینترنت، صدا سیما و کانال‌هاماهواره‌ای) دریافت که پیروزی دکتر روحانی می‌تواند روزنه‌ای برای احیای فعالیت های جریان اصلاح‌طلبی و اهداف آن باشد.

زمانی بود که اقلیتی از عناصر افراطی این جنبش حتی شعار عبور از خاتمی را سر داده بودند، در حالی بدنه اجتماعی جنبش هنوز خاتمی را به‌عنوان رهبر اصلاحات قبول داشته و دارند؛اما فضا طوری بود که خاتمی نتوانست وارد رقابت انتخاباتی شود. با ثبت‌نام هاشمی اصلاح‌طلبان امیدی تازه یافتند، هاشمی تمام مطالبات جامعه را دوباره زنده کرد تااصلاح‌طلبان بتواند نیروی خود را بسیج کنند و چنانچه پیش‌تر گفتیم موج جنبش فراگیر مردمی وامیدواری بزرگی در کشور ایجاد شد؛اما هاشمی رفسنجانی نیز با مظلومیت رد صلاحیت شد. این بار موج جنبش اصلاح‌طلبی، با هدایت بزرگان اصلاحات،پشتوانه آرای مردمی دکتر روحانی قرار گرفت. برخی تحلیلگران هویت‌یابی جنبش را از خود انتخابات مهم‌ترمی‌دانند. چنانچه جنبش به وجود آمده دوم خرداد بزرگ‌تر و فراتر از شخص خاتمی بود و با اتمام ریاست جمهوری جناب خاتمی از بین نرفت و حتی در برخی از مقاطع تاریخی قویتر نیز ظاهر شد. فی‌المثل چه کسی فکر می‌کرد در انتخابات ۷۶ آقای خاتمی برنده شود؟ همان‌طور خود ایشان در آن زمان گفته بودند: «من فقط آمده‌ام که صدایم شنیده شود» ولی این جنبش اصلاحات بود که او را به پیروزی رساند.

از عوامل خارجی نیز می‌توان شخصیت های زیر را برشمرد:

۱- سعید جلیلی:

حضور سعید جلیلی به‌عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری، باعث ترغیب بخش‌های مهمی از جامعه برای شرکت در انتخابات و رأی دادن به گزینه جریان مقابل شد. بسیاری از مردم، نگران آن بودند جریانی که به تندروی معروف است، بر سرکار بیاید و راه و روش احمدی‌نژاد، به سبکی جدید استمرار یابد. اگر جلیلی کاندیدا نبود، خیلی‌ها اساساً دچار نگرانی نمی‌شدند که بر اساس آن نگرانی به‌پای صندوق‌ها بروند و به روحانی رأی بدهند.

۲- محمود احمدی‌نژاد:

۸ سال پوپولیسم احمدی‌نژادی و نفی نخبگان، نفی علوم انسانی و نفی انتقاد، اجتماعی و انقلاب؛ نفی همه دیدگاه‌های عمیق به مسائل؛ نفی نیاز به برنامه‌ریزی و متخصص؛ نفی باور به اینکه یک کشور را صرفاً بر اساس عقلانیت و مدنیت اداره کرد، مردم را به ستوه آورد. از وضعیت به وجود آمده در این سال‌ها، به گزینه‌ای در جریان مقابل اصولگرایان رأی دادند. اگر احمدی‌نژاد عملکرد موفقی داشت، مردم حتماً قدرت را در اردوگاه اصولگرایان حفظ می‌کردند.

۳- علی‌اکبر ولایتی:

او در مناظره‌ها، تابوی بحث هسته‌ای را شکست و به روحانی فرصت داد که بتواند از عملکردش در پرونده هسته‌ای دفاع تمام‌عیاری داشته باشد. ولایتی درعین‌حال، مطالبی را در خصوص پرونده هسته‌ای – ازجمله مذاکراتش با سارکوزی – بیان کرد که در جدل هسته‌ای روحانی – جلیلی، به‌طور آشکاری به نفع روحانی تمام شد و جایگاه او را در بین مردم تحکیم کرد.

۴- محمدباقر قالیباف:

قالیباف که در مناظره‌های انتخاباتی‌اش خوش درخشیده بود، در واپسین مناظره تلویزیونی، مرتکب خطایی راهبردی شد و علیه روحانی سخنانی را گفت که واکنش جدی او را به دنبال داشت. وقتی قالیباف درباره حوادث سال ۸۲ کوی دانشگاه اتهامی را متوجه روحانی کرد، درواقع فرصتی طلایی به روحانی داد تا بتواند حاضرجوابی و تسلط خود را به نمایش بگذارد و خطاب به قالیباف جمله‌ای بگوید که مثل بمب در میان مردم منفجر شد (من سرهنگ نیستم من حقوق‌دان هستم) همچنین او به قالیباف یادآور شد که شما می‌گفتید که می‌خواهید به دانشجویان حمله گازانبری کنید. این سخن روحانی، نه‌تنها بخشی از آرای خاکستری قالیباف را به سبد روحانی برد بلکه بسیاری از مرددین را نسبت به رأی دادن به روحانی ثابت‌قدم کرد.

عمل خارجی دوم را می‌توان در شرایط حاصل از حاکمیت دولت احمدی‌نژاد دانست. چنانچه یکی از نمایندگان اصول‌گرای مجلس، «کوچک زاده» در بیان خود گفتند: «هشت سال دروغ‌گوئی و تهمت‌زنی احمدی‌نژاد زمینه‌ساز پیروزی روحانی شد». همچنین گسترش نارضایتی اقتصادی از تحریم‌ها و سوء مدیریت‌های هشت‌ساله؛ تورم بالای ۳۰درصد، نرخ بیکاری جوانان بالای ۲۵ درصد، سقوط آزاد ارزش ریال ودیگر مشکلات. به یاد بیاوریم زمانی که اصولگرایان با ساده‌لوحی می‌گفتند ما یا مرحله اول پیروز هستیم و اگر هم به مرحله دوم کشیده شود یا آقایان جلیلی-قالیباف راه پیدا می‌کنند یا جلیلی- ولایتی.

نتیجه‌گیری:

انتخابات خرداد ۱۳۹۲را می‌توان نماد پیچیدگی‌های جامعه سیاسی ایران دانست. عوامل بسیاری در پیروزی دکتر روحانی شکل داشتند و فروکاستن آن به نقش ستادهای انتخاباتی که در دو روز پایانی «مهلت مقرر زمان تبلیغات» فعال شدند، صحیح نیست. همچنین این به معنی کم‌ارزش شمردن فعالین ستادهای انتخاباتی هم نمی باشد. اغراق در نقش ستادهای انتخاباتی می تواند باعث تغافل از داشتن تحلیلی مناسب از قدرت و نیروهای اجتماعی گردد، چه این ستادها فرصت لازم و امکان بسیج و سازمان‌دهی را برای این کار نداشتند. اما مسئله‌ای مهم در این مورد وجود دارد و آن این است که ما اصلاح‌طلبان باعقلانیت وهشیاری جمعی خودنقش بزرگی در پیروزی دکتر روحانی داشتیم،باید همچنان حمایت خود را از ایشان ادامه دهیم و فریب تبلیغات ناکارآمدی دولت تدبیر و امید را که از سوی رقبای سیاسی برای ناامیدی و از بین بردن پشتوانه مردمی دکتر روحانی به عمل می‌آید را نخوریم.

ما باید این واقعیت را بپذیریم که روحانی یک اصلاح‌طلب از نوع رهبر جنبش اصلاحات نیست، بلکه همچنانکه حجت‌الاسلام یونسی در زمان همراهی ایشان برای ثبت نام گفتند: ایشان تنها مشی اصلاح‌طلبی دارند. حداکثر وعده هائی را هم که در زمان انتخابات دادند،رفع مسئله تحریم‌ها، رفع خطر جنگ توجه به وضعیت معیشت مردم، توجه به شایسته‌سالاری و… بود. درک این تجربه بزرگ برای ما حائز اهمیت است که چنانچه بازهم جنبش فراگیر مردمی بتواند در انتخابات مجلس دهم فعال شود، این امیدواری وجود دارد که مجلسی کارآمد و همسو با دولت تدبیر و امید به وجود آید. انشاالله.

منابع مورداستفاده:

۱٫ تحلیل جامعه‌شناختی رفتار مردم در انتخابات ریاست جمهوری. انجمن جامعه‌شناسی ایران،رؤیامرادی زاده .
۲٫ حمایت هاشمی رفسنجانی و خاتمی نقش مهمی در پیروزی روحانی داشت. گفتگو نیوز.
۳٫ ۸ نفری که در پیروزی روحانی مهم ترین نقش را داشتند . عصر ایران.

از: اسماعیل خلفازاده؛ نویسنده و مترجم

انتهای خبر