روایت حسن شمشادی از مشکات جانباز تبریزی مدافع حرم

وعده ی حل مشکلات، به شرط عکس با کسانی که قصد رسیدن به کرسی دارند +عکس

حسن شمشادی نوشت: اقایان محترم در استانداری، شهرداری، شورای_شهر، سپاه، بنیاد مستضعفان و جانبازان و خبرگزاری ها و دیگران در تبریز و آذریایجانشرقی و کشور، و دوستانی که می توانید، این مطلب را منتشر کنید، من به رسم امانت و انصاف، هر انچه را که باید و شاید، عرض کردم، ....

image_pdfimage_print
حسن شمشادی نوشت: اقایان محترم در استانداری، شهرداری، شورای_شهر، سپاه، بنیاد مستضعفان و جانبازان و خبرگزاری ها و دیگران در تبریز و آذریایجانشرقی و کشور، و دوستانی که می توانید، این مطلب را منتشر کنید، من به رسم امانت و انصاف، هر انچه را که باید و شاید، عرض کردم، بقیش و دِین صمد فاتح نژاد و خانواده اش با شماست و گردن شما، باشد که در روز حساب شرمنده شان نباشیم .
به گزارش اعتدال پرس(اعتدال آذربایجان)، حسن شمشادی خبرنگار حوزه ی مقاومت و خبرنگار سابق صداوسیما در سوریه از حضور یک روزه ی خود در تبریز و دیدار با جانباز مدافع حرم صمد فاتح نژاد در صفحه اینستاگرام خود اینطور می نویسد:

 صمدی که فاتح است

نامش صمد است، صمد فاتح نژاد، مدافع امنیت ای ایران و حرم، ٣٣ ساله ، اهل و ساکن تبریز

اسفند پارسال، ٩ ماه پیش در حوالی منطقه حمری در عراق خمپاره داعشی ها نزدیکش منفجر می شود، موج انفجار می گیردش و هشت ترکش به بدنش اصابت می کند و فلج می شود .

مدت زمان زیادی از ٩ ماه گذشته را در بیمارستان سپری کرده، در اخرین مرحله بیش از هفتاد روز است که در بیمارستان شهید محلاتی تبریز در اتاق ایزوله بستری است .

در سفر چند روز پیشم، به تبریز، ساعتی فرصت داشتم و به ملاقاتش رفتم .

از عفونت و تب و لرز و درد، رنج می برد اما همچنان با روحیه بود و شوخی می کرد . خودش و پدر و همسر صبورش کمتر از مشکلاتشان می گفت اما دوستان و همراهانش گلایه داشتند .

از همه کسانی که چند هفته اول به دیدار صمد می امدند و پیگیر کارهایش بودند، اما به مرور فراموششان کردند . از تلاش بی فایده شان برای تغییر منزلی که در اختیارشان قرار داده اند و سر و صدای محله شان، صمد را عصبی می کند و روانش به هم می ریزد و مُهنٓا، دختر چهارساله شان، از حشرات موزیش می ترسد و فرار می کند و جیغ می کشد .

گلایه داشتند از کسانی که وعده کرده بودند که مبلغی برای رهن خانه ای دیگر در اختیارشان می گذارند و رفته بودند که بیایند و همچنان در حال رفتن هستند .

قدردان مدیریت و کارکنان بیمارستان شهید محلاتی تبریز بودند اما می گفتند که بیمارستان فجر، ویژه جانبازان این شهر، صمد را پذیرش نمی کند و می گویند چون صمد نیاز به همراه دارد، نمی توانند انجا پذیرشش کنند .

از اینکه در ٩ ماه گذشته، تنها حقوق صمد به حسابشان واریز می شود و ماهانه ۵٠٠ هزار تومان دستشان می رسد و این مبلغ کفاف زندگی سه نفره شان را که نمی دهد، هیج،، هزینه های درمانی بهداشتی صمد، را هم چاره ساز نیست.

از ان می گفتند که لوازم مورد نیاز برای فیزیوتراپی صمد در منزل را، دوستانش تهیه کردند و هیچ کس، به روی مبارک خودش نیاورد .

از این که این جانباز سرافراز به واسطه شرایط خاص روحی و جسمیش، نیاز به پرستار دارد و خودشان نمی توانند برایش پرستار بگیرند و کسی هم عین خیالش نیست .

از زخم زبان هایی که هر گاه برادرش برای گرفتن مرخصی از مدیرش و رسیدن به امور خاص صمد مراجعه می کند، می شنود و می گویند جانباز شده که شده ؟! ما چه کنیم ؟! و چرا هی جانبازی برادرت را چماق کرده ای و بر سر ما می زنی ؟! و برادرش سکوت می کند و سرش را به زیر می اندازد .

از نشنیدن صدایشان برای کمتر کردن آلام صمد و دردهای او و خانواده اش، در هیچ جا و پاسکاریشان از این سازمان و اداره به ان نهاد و بنیاد .

همراهان و دوستانش می گفتند و گلایه داشتند اما صمد که گاه از شدت درد به خود می پیچید فقط از من کمترین التماس دعا داشت !

از اینکه خبرگزاری ها و خبرنگاران بزرگوار شهر و استانشان هر کدام به بهانه ای از بیان مشکلات صمد، سر باز می زنند .

از برخی ها که قصدشان رسیدن به کرسی هایی است و قول حل مشکلات صمد را داده اند، به شرط عکسی و فیلمی و حمایتی و تبلیغاتی !

اینها را گفتم که بگویم خدا وکیلی همه ما بویژه مسئولان تبریز و اذربایجان شرقی و کشور، در برابر صمد و خانواده اش مسئولیم و مسئولند .

که بدانیم خدا را خوش نمی اید جوانی که سلامتیش را برای امنیت من و شما و میهنمان و دفاع از حرم های مطهر، از دست داده، اینگونه خود و خانواده اش در سختی و مشقت باشند .

که بگویم هر طور که می توانید داستان واقعی این روزهای سخت صمد را منتشر کنید و دست بدست کنید تا بدست کسانی برسد که می توانند مشکلات این جانباز والامقام را، کمی و تنها، کمی ، مرتفع کنند .

اقایان محترم در استانداری، شهرداری، شورای_شهر، سپاه، بنیاد مستضعفان و جانبازان و خبرگزاری ها و دیگران در تبریز و آذریایجانشرقی و کشور، و دوستانی که می توانید، این مطلب را منتشر کنید، من به رسم امانت و انصاف، هر انچه را که باید و شاید، عرض کردم، بقیش و دِین صمد فاتح نژاد و خانواده اش با شماست و گردن شما، باشد که در روز حساب شرمنده شان نباشیم . ان شالله

انتهای خبر