حکم قصاص برای قاتل خواهر شهید لاجوردی

قضات جنایی دادگاه کیفری استان تهران، صبح دیروز عروس خواهر شهید لاجوردی را به اتهام قتل مادرشوهرش به قصاص محکوم کردند. این زن جوان که تنها ۶ماه بود با شوهرش ازدواج کرده بود، پس از یک درگیری مرگبار، مادرشوهرش را قربانی خشم خود کرد. به گزارش اعتدال آذربایجان(اعتدال پرس) به نقل از شهروند، قضات جنایی دادگاه […]

image_pdfimage_print
قضات جنایی دادگاه کیفری استان تهران، صبح دیروز عروس خواهر شهید لاجوردی را به اتهام قتل مادرشوهرش به قصاص محکوم کردند. این زن جوان که تنها ۶ماه بود با شوهرش ازدواج کرده بود، پس از یک درگیری مرگبار، مادرشوهرش را قربانی خشم خود کرد.
حکم قصاص برای قاتل خواهر شهید لاجوردی

به گزارش اعتدال آذربایجان(اعتدال پرس) به نقل از شهروند، قضات جنایی دادگاه کیفری استان تهران، صبح دیروز عروس خواهر شهید لاجوردی را به اتهام قتل مادرشوهرش به قصاص محکوم کردند. این زن جوان که تنها ۶ماه بود با شوهرش ازدواج کرده بود، پس از یک درگیری مرگبار، مادرشوهرش را قربانی خشم خود کرد.

همدست این زن نیز که یک وکیل دادگستری بود، به اتهام پنهان کردن جسد به زندان محکوم شد. این درحالی است که در این دادگاه جنجالی خانواده عروس جوان با گریه به پای پسران مقتول افتادند تا بتوانند رضایت آنها را جلب کنند.

ساعت ١١ صبح دیروز قضات شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران جلسه دادگاه جنجالی را آغاز کردند. پرونده‌ای که مربوط به درگیری مرگبار بین مادرشوهر و عروس بود. جلوی در شعبه پر بود از جمعیت. خانواده عروس جوانی که قرار بود به اتهام قتل مادرشوهرش محاکمه شود، همگی جلوی در این شعبه صف کشیده بودند. چند لحظه بعد این زن جوان را از زندان به دادگاه منتقل کردند و او به همراه همدست وکیلش روی صندلی نشست.

کشف جسد

ماجرای این پرونده روز ٢٨ بهمن‌ماه ‌سال ٩٢ پیش‌روی پلیس و کارآگاهان جنایی قرار گرفت. آن روز خانواده خواهر شهید لاجوردی به پلیس مراجعه کردند و از ناپدیدشدن مادر ٧٠ساله‌شان خبر دادند. پس از این شکایت بود که کارآگاهان پلیس تحقیقات خود را برای شناسایی این زن آغاز کردند. نخستین تحقیقات نشان داد این زن همراه دو پسر و دو عروسش در ساختمان سه طبقه‌ای در شرق تهران زندگی می‌کند که پس از تمام‌شدن کلاس درس دینی در خانه‌اش به طرز مرموزی ناپدید شده است. ماموران پلیس تجسس‌های خود را در این رابطه ادامه می‌دادند که خبر رسید مردی از تبعه افغان جسد یک زن میانسال را درکنار سطل زباله‌ای در سرازیری منطقه دشت مزار پیدا کرده است.

ردپای تازه عروس

ماموران پلیس وقتی در محل حاضر شدند، جسدی را دیدند که داخل پتو و نایلونی پیچیده شده بود. بررسی‌های نخست نشان می‌داد این زن، با اصابت ضربه به سرش کشته و جسدش به این مکان منتقل شده است. ادامه تحقیقات حاکی از آن بود که این زن، همان خواهر شهید لاجوردی است که به طرز مرموزی ناپدید شده بود. بنابراین به دستور بازپرس ویژه قتل دادسرای جنایی تهران تحقیقات برای شناسایی عامل یا عاملان قتل این زن آغاز شد. ماموران در نخستین مرحله از تجسس‌های خود به خانه مقتول رفتند تا آن‌جا را بررسی کنند. در این بررسی‌ها رد خون روی راه‌پله‌های خانه مقتول کشف شد که از طبقه دوم تا پارکینگ کشیده شده بود.

بررسی‌های بیشتر نشان داد مقتول در خانه عروسش به قتل رسیده و بعد جسدش به پارکینگ و از آن‌جا به دماوند منتقل شده است. درحالی که در تحقیقات از خانواده مقتول مشخص شد تازه‌عروس روز حادثه با مادرشوهرش در خانه تنها بوده، ماموران دریافتند که این زن با مادرشوهرش اختلافات زیادی داشته است. همین دلایل کافی بود که کارآگاهان به عروس مقتول مظنون شوند و از او تحقیق کنند.

اعتراف به جنایت

او که در بازجویی‌های نخست سعی در انکار این جنایت داشت، درنهایت به قتل اعتراف کرد و گفت: «۶ماه پیش با شوهرم ازدواج کردم. از آنجایی که مادرشوهرم با ازدواج ما مخالف بود، بعد از آغاز زندگی مشترکمان اذیت‌هایش را شروع کرد. من و شوهرم در طبقه دوم خانه مادرشوهرم زندگی می‌کردیم و مجبور بودم هر روز او را ببینم. ما چندین‌بار با هم مشاجره داشتیم تا اینکه روز حادثه درخانه بودم که مقتول به خانه من آمد و دوباره با هم دعوا کردیم. من خیلی عصبانی شدم و با میله آهنی چند ضربه به سرش زدم. وقتی او جان خودش را از دست داد، با مردی که از قبل با او آشنا بودم، تماس گرفتم و خواستم تا در انتقال جسد با من همکاری کند. بعد از آن دونفری جسد را داخل پتویی پیچاندیم و درحوالی شهرستان دماوند رها کردیم.»

بازداشت وکیل فراری

با اعتراف متهم، ماموران پلیس تحقیقات گسترده‌ای را برای شناسایی و دستگیری همدست متهم که یک وکیل دادگستری بود، آغاز کردند. او که بعد از این حادثه ناپدید شده بود، سرانجام در مخفیگاهش دستگیر شد. متهم بعد از دستگیری در بازجویی‌ها به جرم خود اعتراف کرد.با اعترافات این دو متهم زن جوان صحنه جنایت را بازسازی کرد و پرونده آنها برای رسیدگی به شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. بنابراین ساعت ١١ صبح دیروز عروس قاتل به همراه همدستش درمقابل هیأت قضائی شعبه هشتم دادگاه کیفری استان تهران قرار گرفتند و در این دادگاه جنجالی به سوالات قاضی پاسخ دادند.

التماس در دادگاه جنایی

در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی اصغرزاده برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و برای متهمان درخواست مجازات قانونی کرد. در ادامه دو پسر مقتول برای قاتل مادرشان تقاضای قصاص و دیه به‌ خاطر ضرباتی که به مادرشان وارد شده، کردند. آنها همچنین شکایت خود را از متهم ردیف دوم نیز اعلام کردند. در ادامه زن جوان در جایگاه ایستاد. وی درباره تفهیم اتهامات خود به قاضی گفت: همه اتهاماتم را قبول دارم. من مادرشوهرم را کشتم چون مرتب اذیتم می‌کرد. او با ازدواج ما مخالف بود و همه رفت‌وآمدهایم را چک می‌کرد.

شوهرم هم اصلا سعی نمی‌کرد جلوی این همه توهین را بگیرد. همین شد که یک هفته قبل از حادثه من به شوهرم گفتم خانه‌ای اجاره کنیم و مستقل شویم. مادرشوهرم وقتی این موضوع را متوجه شد، به شدت عصبانی شد و گفت که اجازه نمی‌دهد ما جای دیگری زندگی کنیم تا این‌که روز حادثه او به خانه من آمد. من آن روز خیلی رفتار مهربان و خوبی با او داشتم. حتی با او شوخی کردم، ولی مادرشوهرم عصبانی بود و شروع کرد به درگیری که چرا می‌خواهیم از این خانه اسباب‌کشی کنیم. من هم عصبانی شدم و گفتم این زندگی ماست و خودمان باید تصمیم بگیریم. همین باعث شد ما با هم درگیر شویم.

من هم در یک لحظه عصبانی شدم و با میله‌ای که برای تابلو فرش خانه ما بود، چندین ضربه به سرش زدم. اصلا متوجه رفتارم نبودم. حتی وقتی دیدم دارد جان می‌دهد، باز هم ضربه بیشتری زدم تا راحت‌تر بمیرد. بعد از آن بود که به سهراب زنگ زدم. سهراب شوهر قبلی من بود که پیش از ازدواجم به عقد موقت او درآمده بودم.

من منشی دفتر وکالتش بودم و در آن‌جا با هم آشنا شدیم، اما چون سهراب نمی‌توانست بچه‌دار شود، از او جدا شدم، ولی او را به‌عنوان دایی‌ام به خانه شوهرم معرفی کرده بودم. من برای سهراب ارزش و احترام خاصی قایل بودم. برای همین در آن لحظه احساس کردم فقط او می‌تواند مرا نجات دهد. سهراب هم بعد از تماس من آمد و اولش گفت با پلیس تماس بگیریم، اما بعد قبول کرد و با هم جسد را پتوپیچ کردیم. بعد از آن او کارگری گرفت و جسد را به دماوند برد.»

در این لحظه قاضی پرسید:  «سهراب چرا با تو همکاری کرد؟»متهم پاسخ داد: «هم التماسش کردم و هم او را تهدید کردم که به خانواده شوهرم می‌گویم او دایی من نیست. او هم‌چون به من علاقه داشت اینکار را انجام داد.» او درحالی ‌که اشک می‌ریخت، گفت: «باور کنید آقای قاضی من زن بدبختی هستم. من از فقر مالی و از آنجایی که مهر مادری ندیده بودم، به خانه شوهرم پناه بردم. نمی‌توانستم این رفتارها را تحمل کنم.

از طرف دیگر من زن عصبی هستم و کنترلی بر رفتارم ندارم. حتی شوهرم را هم کتک می‌زدم. برای همین این اتفاق از روی عصبانیت بود و دست خودم نبود. من قصد قتل نداشتم و در این مدت در زندان هم درس خواندم و دیپلم گرفتم. همیشه هم سعی کردم رفتارم را عوض کنم و با آرامش بیشتری با مردم برخورد کنم.»در ادامه متهم ردیف دوم نیز به قضات گفت: «اتهامم را قبول دارم. آن شب وقتی فرشته با من تماس گرفت، تصور نمی‌کردم واقعا دست به قتل زده باشد. فکر می‌کردم تنها با مادرشوهرش درگیر شده است. برای همین به خانه‌اش رفتم، ولی وقتی جسد را دیدم، گفتم با پلیس تماس بگیریم ولی او گریه و التماس کرد و من هم دلم برایش سوخت.

وقتی کارگر گرفتم، به آنها گفتم می‌خواهم کود کشاورزی جابه‌جا کنم. بعد از اینکار هم از روی ترسم فرار کردم.»پس از صحبت‌های متهم ردیف دوم، وکیل عروس جوان از وی دفاع کرد و گفت: «موکل من از لحاظ اعصاب تعادل ندارد. او پیش از این با پدرشوهر اولش هم درگیر شده بود و او را کتک زده بود. موکلم وقتی عصبانی می‌شود، کنترلی بر رفتار خود ندارد.»

درپایان عروس جوان درحالی ‌که اشک می‌ریخت، این‌بار نامه‌ای که خودش در زندان برای خانواده اولیای دم نوشته بود را خواند و تقاضای بخشش کرد. او در این نامه نوشته بود: «من مادری را به جای خودم کشتم. این من بودم که باید می‌مردم. درواقع من خودم را کشتم. در زندان کتک خوردم و بخشیدم چون فهمیدم که برای بخشیده شدن باید بخشید. برای همین از خانواده اولیای دم می‌خواهم مرا ببخشند و به من رحم کنند.»

پس از آخرین صحبت‌های متهمان هیأت قضائی وارد شور شدند و عروس جوان را به قصاص محکوم کردند. متهم ردیف دوم نیز به زندان محکوم شد. این درحالی بود که درپایان این جلسه خانواده عروس جوان وارد شعبه شدند و به پای دو پسر مقتول افتادند. مادر متهم درحالی‌ که اشک می‌ریخت، به پای اولیای دم افتاد و تقاضا کرد دخترش را ببخشند. خواهرهای متهم نیز همگی اشک می‌ریختند و تقاضای بخشش داشتند.

انتهای خبر