فوری: آذربایجان داغدار ملکوتی شد/امام جمعه سابق تبریز دار فانی را وداع گفت+زندگینامه

آیت الله مسلم ملکوتی امام جمعه سابق تبریز امروز دار فانی را وداع گفت.به گزارش اعتدال پرس، امام جمعه سابق تبریز و نماینده سابق ولی فقیه در آذربایجان شرقی امروز در تهران جان به جان آفرین تسلیم گفت.   حجت الاسلام تقی زاده، رییس شورای هماهنگی استان با تایید این خبر گفت:  آیت الله مسلم ملکوتی، […]

image_pdfimage_print

آیت الله مسلم ملکوتی امام جمعه سابق تبریز امروز دار فانی را وداع گفت.

به گزارش اعتدال پرس، امام جمعه سابق تبریز و نماینده سابق ولی فقیه در آذربایجان شرقی امروز در تهران جان به جان آفرین تسلیم گفت.

 

حجت الاسلام تقی زاده، رییس شورای هماهنگی استان با تایید این خبر گفت:  آیت الله مسلم ملکوتی، امام جمعه پیشین تبریز بر اثر بیماری درگذشت.

 

این گزارش حاکی است، آیت الله ملکوتی مدتی بود که به علت بیماری ریوی در بیمارستان مسیح دانشوری تهران بستری بود.

آیت الله ملکوتی از مجتهدان بنام آذربایجان و یکی از شاگردان ممتاز امام خمینی(ره) بود.

بیوگرافی آیت الله ملکوتی

آیت اله مسلم ملکوتى به سال ۱۳۰۳ هجری شمسی در سراب آذربایجان شرقی دیده به جهان گشود.

نمایندگى امام خمینى قدّس سرّه در استان آذربایجان شرقى و امامت جمعه تبریز، نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى در دوره اوّل و دوم از استان آذربایجان شرقى از جمله مسئولیت های ایشان بود.

 

زندگی نامه آیت الله ملکوتی از زبان خود

این جانب به سال ۱۳۰۳ شمسى در حومه شهر سراب از شهرهاى آذربایجان شرقى واقع در ۰۱۳ کیلومترى تبریز در میان خانواده اى بسیار متدیّن به باورهاى دینى و پاى بند به احکام الهى دیده به جهان گشود. پدرم مردى متدیّن، خیّر و خوش نام و مادرم نیز از زنان پرهیزگار و آگاه بودند.

از پنج یا شش سالگى نزد عالم محلّ ـ که از منسوبین بود ـ مشغول تحصیل شدم و به سبب داشتن علاقه شدید و مشوّقانى دل سوز، توانستم در مدتى کوتاه، سواد خواندن و نوشتن و قرآن مجید را فرا گیرم.

 

دوران تحصیل

براى ادامه تحصیلات به شهر سراب ـ که تقریباً در چهار کیلومترى زادگاهم واقع است ـ عزیمت کردم و در آن جا به فراگیرى کتاب هاى متداول ادبى حوزه از قبیل: جامع المقدّمات، سیوطى، شرح جامى، مغنى، مطوّل ومقدارى از منطق و اصول فقه پرداختم.

در هفده سالگى براى ادامه تحصیل به تبریز هجرت کردم و در آن جا به مدت چهار سال از محضر عالمان وارسته و نام دارى چون: آیه اللّه مهدى انگجى، آیه اللّه میرزا فتّاح شهیدى و آیه اللّه میرزا محمود دوزدوزانى ـ رضوان اللّه علیهم ـ، براى فراگیرى کتاب هاى شرح لمعه، رسائل و کفایه استفاده کردم.

زمانى که در تبریز به تحصیل علوم اشتغال داشتم، درس هایى که پیش تر خوانده بودم، براى طلّاب دیگر تدریس مى نمودم.

 

مهاجرت به شهر قم

در سال ۱۳۲۱ شمسى پس از اتمام دوره سطح در حوزه علمیّه تبریز براى ادامه تحصیل و بهره گیرى از محضر عالمان و دانشمندان بزرگوار، عازم شهر مقدّس قم شدم. پس از ورود به شهر مقدّس قم، بدون از دست دادن کم ترین فرصت، از محضر حضرات آیات: سیّد صدر الدّین صدر، سیّد محمد تقى خوانسارى، فیض و سیّد محمد حجّت ـ رضوان اللّه علیهم ـ کسب فیض کردم.

هم چنین در درس فقه و اصول حضرت آیه اللّه حجّت که در آن زمان از جایگاه ویژه اى برخوردار بود، شرکت مى کردم.

در کنار درس هاى مراجع بزرگوار یاد شده، در درس هاى علوم عقلى حضرت امام خمینى قدّس سرّه حضورى مداوم داشتم به گونه اى که تا آخرین سال هایى که حضرت امام قدّس سرّه به تدریس فلسفه اشتغال داشتند، جزو ملازمان دروس حضرتشان بودم.

پس از گذشت مدتى از مهاجرتم به قم، در درس هاى حضرت آیه اللّه العظمى بروجردى قدّس سرّه شرکت کردم که این فیض تا زمان سفرم به نجف اشرف ادامه داشت.

از جمله اساتیدم در علوم معقول حضرات آیات: میرزا مهدى مازندرانى، شیخ ابوالقاسم اصفهانى، میرزا مهدى آشتیانى و علّامه طباطبائى بودند. براى فراگیرى قسمت الهیّات شرح منظومه از حضور علّامه طباطبائى به صورت خصوصى استفاده کردم.

براى مدتى به مشهد مقدّس سفر کردم و از محضر عالمان بزرگوار آن سامان مانند: حضرت آیه اللّه العظمى سیّد یونس اردبیلى قدّس سرّه و آیه اللّه میرزا مهدى اصفهانى بهره مند شدم. ریاضیات و هیئت را از آیات عظام: شیخ محمدرضا کلباسى و شیخ سیف اللّه عیسى فرا گرفتم.

 

مسافرت به نجف اشرف

در سال ۱۳۳۴ شمسى در سایه عنایات خداوند متعال و توجّهات حضرت ولى عصر ـ ارواحنا فداه ـ مقدّمات سفرم به نجف اشرف فراهم آمد. پس از ورود به نجف اشرف به تدریس فقه، اصول، فلسفه، کلام، هیئت، ریاضى و دیگر علوم پرداختم.

در کنار اشتغال به تدریس، از حضور در درس هاى علماى مبرّز آن روز نجف اشرف غفلت نورزیدم و در درس هاى فقه حضرات آیات: میرزا عبدالهادى شیرازى، سیّد محسن حکیم، سیّد محمود شاهرودى، شیخ حسین حلّى و نیز در درس فقه و اصول سیّد ابوالقاسم خوئى شرکت مى کردم.

 

مراجعت از نجف اشرف

پس از دوازده سال اقامت درنجف اشرف و فعّالیّت مداوم علمى وتدریس علوم گوناگون، سرانجام به سال ۱۳۴۶شمسى به منظور سپرى کردن تعطیلات تابستان عازم ایران شدم و قصد داشتم بار دیگر به نجف اشرف بازگردم، ولى به دلیل بروز برخى مشکلات و موانع به ویژه مسائل مرزى و سیاسى بین رژیم هاى وقت ایران و عراق از مراجعت به نجف اشرف منصرف شدم و درپى آن، عازم شهر مقدّس قم شدم و در این شهر سکونت گزیدم.

پس از ورود به شهر مقدّس قم به تدریس فقه و اصول پرداختم که با استقبال جمعى از طلّاب درس خوان و فاضل روبه رو شد و در کنار درس هاى مزبور براى گروهى از طلّاب و فضلاى علاقه مند به طور خصوصى درس هاى فلسفه مى گفتم.

 

فعّالیّت هاى اجتماعى و سیاسى

در کنار تدریس و تألیف، فعّالیّت هاى زیادى در صحنه هاى اجتماعى و سیاسى داشتم که مهم ترین آن ها تأسیس «کتابخانه المهدى» در شهرستان سراب بود که موجب شد گروهى از جوانانِ فعّال متشکّل شوند و فعّالیّت هاى علمى و سیاسى گسترده اى را علیه رژیم فاسد پهلوى آغاز کنند. هم چنین تأسیس صندوق هاى قرض الحسنه المهدى (عج) و مستمندان در شهر مزبور ـ که منشأ آثار مثبت و پربارى در آن زمان بود ـ از جمله این فعّالیّت ها مى باشند.

در مبارزه با رژیم خود کامه پهلوى، فعّالیّت هاى چشمگیر و روشن گرانه اى در آذربایجان و قم انجام دادم و بارها تحت تعقیب ساواک قرار گرفتم و از سوى آنان اذیّت و آزار فراوان دیدم که پرونده هاى باقى مانده در ساواک گویاى این مطلب است. زمانى که در جامعه مدرّسین حوزه علمیّه قم مشغول فعّالیّت شدم، جزو اعضاى فعّال آن جامعه به حساب مى آمدم و در حرکت هاى دسته جمعى آن جمع حضورى فعّال داشتم تا این که ـ بحمداللّه ـ انقلاب اسلامى به رهبرى حضرت آیه اللّه العظمى امام خمینى قدّس سرّه به پیروزى رسید. در دوران پیروزى وپس از آن، مسئولیّت هاى حسّاس از سوى حضرت امام قدّس سرّه به عهده این جانب گذاشته شد؛ از جمله این که، به نمایندگى از سوى حضرت امام قدّس سرّه براى رسیدگى به مشکلات زنجان به آن استان رفتم و بررسى هاى لازم را به عمل آوردم. هم چنین به امر حضرت امام قدّس سرّه براى رسیدگى به معضلات و مشکلات آذربایجان و بررسى اوضاع واحوال منطقه، سفرى به آن جا داشتم که الحمداللّه مشکلات و اختلافات موجود را حلّ و فصل کردم. از فعّالیّت هاى اساسى ام حضور مستمر در دفتر استفتائات حضرت امام قدّس سرّه بود که تا پیش از هجرتم به آذربایجان در آن دفتر فعّالیّت داشتم.

 

نمایندگى حضرت امام قدّس سرّه در آذربایجان و امامت جمعه تبریز

در سال ۱۳۶۰شمسى زمانى که حضرت آیه اللّه مدنى نماینده حضرت امام در آذربایجان شرقى و امام جمعه تبریز به دست منافقان کوردل به فیض شهادت نایل آمد و اوضاع آن روز آذربایجان به ویژه تبریز به دلیل حسّاسیّت ویژه اى که داشت ناهمگون شد، حضرت امام قدّس سرّه با فوریت هرچه تمام طى حکمى این جانب را به نمایندگى خود در آذربایجان و امامت جمعه تبریز برگزید. این جانب على رغم میل شخصى ام که هیچ علاقه اى به ترک تدریس و تحقیق در حوزه علمیّه را نداشتم، به لحاظ اعتقاد و اخلاصى که به استاد و مراد خود حضرت امام قدّس سرّه داشتم و نیز مسئولیّتى را که در قبال انقلاب اسلامى و خون هاى پاک شهیدان احساس مى کردم، به فرمان امام براى انجام تکلیف شرعى در سنگرى دیگر، عازم آذربایجان شدم. معضلات و مشکلات آن روز آذربایجان به ویژه تبریز بسیار گسترده و پیچیده بود. فعّالیّت مداوم گروه هاى مخالف اسلام و نظام و پیدایش تفرقه در صفوف متحد مردم و بالاخره حسّاسیّت هاى دیگر، همه و همه خطیر بودن این مسئولیّت را اقتضا مى کرد.

این جانب با اتکا به نیروى لایزال الهى و عنایات حضرت ولى عصر (عج) به حلّ و فصل امور و برطرف ساختن مشکلات موجود پرداختم و در کوتاه ترین زمان ممکن باصبر و حوصله بر معضلات موجود در منطقه فایق آمدم. روحانیّت معزّز منطقه با وحدت ویگانگى و تفاهم کامل و با همکارى شان در سنگر دفاع از اسلام عزیز و نظام مقدّس اسلامى همانند بنیانى مرصوص متحد شدند.

دورانى که در آذربایجان به سر مى بردم ـ به ویژه در سال هاى اوّل ـ از حسّاس ترین دوران هاى تاریخ آذربایجان به شمار مى آید.

حرکت هاى افراد و گروه هاى تنگ نظر، بى تقوا و فرصت طلب با خواسته هاى شخصى یا باندى متأثر از هواى نفس به یارى خداوند متعال همیشه دچار شکست و عدم موفقیّت مى شد. تنها امرى که موجب شد در تبریز بماندم و در این راه متحمّل مصایب و شداید فراوان شوم، چیزى جز عمل به تکلیف شرعى نبود و ملاحظه تکلیفى بود که در قبال خون هاى پاک شهیدان احساس مى کردم.

در دوران دفاع مقدّس از هیچ کوششى دریغ نکردم. مردم مسلمان را به شرکت همه جانبه در این امر دینى ملّى بسیج مى کردم. جذب و هدایت کمک هاى مردمى به جبهه، حضور مداوم در سنگرها به ویژه در هنگام عملیّات ها و تبیین مواضعِ به حق نظام جمهورى اسلامى با سخن رانى هایم در نماز جمعه و… از دیگر فعّالیّت هاى اجتماعى و سیاسى این جانب مى باشند.

قابل توجّه است که در کنار این همه مشاغل، از رسیدگى به امور ومعضلات ستمدیدگان و محرومان و یارى رساندن به آنان و نیز اداره حوزه هاى علمیّه آذربایجان با همکارى گروهى از علماى تبریز غافل نبودم.

در مدت چهارده سالى که در تبریز بودم هرگز از فعّالیّت هاى علمى و تحقیقى غفلت نورزیدم. تدریس ابواب مختلف فقه، اصول، فلسفه وکلام از فعّالیّت هاى جدّى و منظّم این جانب به شمار مى آید. در کنار این قبیل اشتغالات نیز با حضور در سمینارهاى مختلف علمى، سیاسى و اجتماعى که در مراکز گوناگون نظیر دانشگاه ها و غیره تشکیل مى شد، فعّالیّت داشتم.

 

مراجعت به حوزه علمیّه قم

آن گونه که پیش تر گذشت جدایى از قم و سکونت در تبریز، امرى بر خلاف میل درونى ام بود، و تنها عامل پذیرفتن این مسئولیّت خطیر، عمل به وظیفه شرعى بود و بس. و چه بسیار که در پیش دوستان و خویشان آرزوى مراجعت به قم را بر زبان مى آوردم واز این که از آن شهر مقدّس دور شده بودم، اظهار تأسف و تألّم مى کردم.

همواره در فکر مراجعت به قم بودم. پس از رحلت حضرت امام قدّس سرّه به دلیل مسائل و رویدادهایى که در ارتباط با رهبرى بعد از امام خمینى قدّس سرّه پیش آمد، خروج خود را از آذربایجان در بدو امر رهبرىِ مقام معظّم رهبرى آیه اللّه العظمى خامنه اى ـ مدّظلّه ـ هرگز به صلاح اسلام و انقلاب اسلامى ندیدم. از این رو، براى پیش گیرى از بروز حوادث و تحکیم موقعیّت وجایگاه ویژه رهبرى براى مدتى دیگر در تبریز ماندم و سرانجام زمانى که به حول و قوّه الهى کارها در بستر مناسب خود قرار گرفت و مقدّمات مراجعتم به قم ـ که همیشه مورد عشق و علاقه ام بود ـ فراهم آمد، با دعوت برخى از اعاظم حوزه و موافقت مقام معظّم رهبرى در خرداد ۱۳۷۳ به شهر قم، عش آل محمدصلّى الله علیه و آله وارد شدم و پس از سپرى کردن تابستان آن سال، شروع به تدریس فقه و اصول کردم.

 

تألیفات

۱٫ الربافى تشریع الاسلامى (این اثر، سه جلدى است که تنها یک جلد آن ها به چاپ رسیده است)؛ ۲٫ مسجد مسجد شد (دو جلد شامل یک دوره تاریخ کامل آذربایجان)؛ ۳٫ المحاکمات؛ ۴٫ شرح کفایه الاصول؛ ۵٫ یک دوره اصول؛ ۶٫ حاشیه بر اسفار؛ ۷٫ حاشیه بر شفا؛ ۸٫ الامن العالم فى الاسلام اوالامر بالمعروف والنهى عن المنکر؛ ۹٫ تفسیر سوره فاتحه؛ ۱۰٫ المنافقون فى القرآن و السنه والتاریخ؛ ۱۱٫ الفرق بین الدّین والعلم و الفلسفه؛ ۱۲٫ توضیح المسائل؛ ۱۳٫ مقتل الامام الحسین علیه السّلام ؛ ۱۴٫الحاشیه على العروه الوثقى؛ ۱۵٫ مناسک حج؛ ۱۶٫ الصلاه؛ ۱۷٫الحدود و الدیات؛ ۱۸٫رقبات موقوفه طبق وقف نامه.

انتهای خبر