با گذشت نزدیک به یکسال از روی کارآمدن دولت یازدهم به نظر می رسد، عملکرد دولت در حوزه اطلاع رسانی انتظارات حامیان و هواداران دولت را فراهم نکرده است. در این خصوص انتقادات زیادی در سطوح مختلف کشوری و استانی بیان شده است که مطلب ذیل که در چندی از رسانه های کشور منتشر یافته است، نمونه ای از […]
با گذشت نزدیک به یکسال از روی کارآمدن دولت یازدهم به نظر می رسد، عملکرد دولت در حوزه اطلاع رسانی انتظارات حامیان و هواداران دولت را فراهم نکرده است. در این خصوص انتقادات زیادی در سطوح مختلف کشوری و استانی بیان شده است که مطلب ذیل که در چندی از رسانه های کشور منتشر یافته است، نمونه ای از آن می باشد . با این توضیح مقدماتی و مهم که وضعیت حوزه اطلاع رسانی و فضای رسانه ای در استان آذربایجان شرقی که معلول انفعال، غفلت و بعضا شیطنت و کج سلیقگی نهادهای مربوطه همچون اداره ارشاد و حوزه ارتباطات و رسانه ای استانداری و دیگر دست اندرکاران مربوطه است، حتی از وضعیت مورد انتقاد موجود در مرکز نیز بدتر می باشد. (اعتدال پرس بزودی در این خصوص بطور مفصل خواهد نوشت)
*در اینجا متن کامل مطلب مزبور را می توانید بخوانید:
دولتی که “امید” را به همراه خود در جامعه تزریق کرد و بعد با شعار “تدبیر” آمد، بسیاری را هم خوشحال کرد و هم امیدوار. اما با وجود اینکه حدود یک سال از این تغییر “بزرگ” میگذرد هنوز برخی از ارکان مهم دولت نتوانستهاند احساس رضایت نسبت به عملکرد خود را در دل دوستان و منتقدان بروز دهند.
اطلاعرسانی و استفاده بهینه از فضای رسانهای همواره برای دولتها فرصتی ایجاد میکرده است که خود را به خوبی نشان دهند و حتی بسیاری از این منظر که رسانه ابزاری در دست ماست بهره برده و با بزرگنمایی کوچکهای خود، بزرگواری هر چند موقت را خریدهاند.
نمونههای تاریخی زیادی میتوان برای این موضوع برشمرد از گوبلز، مدیر ارشد تبلیغات هیتلر گرفته تا سعید الصحاف وزیر تبلغات صدام که تا وی در صحنه ی رسانهها بود، صدام هم در حکومت پابرجا. هر چند این دو مورد نشان میدهد که اگر دولتها بخواهند میتوانند به شکل ناسالم از رسانه به عنوان ابزار قدرت استقاده کنند اما در کنار آن میتوان از مدیران و مسوولان چه ایرانی و چه دیگر کشورها نام برد که با بهره ی مناسب از فرصت رسانه توانستهاند ارتباط خوبی با مخاطبان خود ایجاد کنند.
با روی کار آمدن دولت یازدهم بهویژه در روزهای آغازین و مشاهده ی اطرافیان دکتر روحانی این حس منتقل میشد که دیگر زمان تصمیمگیریهای آنی و بدون برنامه پایان یافته و رسانهها هم میتوانند با احساس بهتری در عرصههای مختلف کشور به اطلاعرسانی و ارتباط با مسئولان بپردازند.
حضور شخصیتها و نامهای بزرگ در کابینه و یا به قول معروف حضور ژنرالها در ارکان دولت این امید را به اهالی رسانه داد که عرصه اطلاعرسانی دولت هم از حضور ژنرالها بی نصیب نخواهد شد اما با وجود حضور برخی اسمهای نامآشنا در این بخش عملکرد تقریبا ضعیفی را در معرض دید قرار داده و حتی بسیاری را ناامید کرده است.
با وجود اینکه برخی وزیران مانند ظریف در وزارت خارجه خود تبدیل به یک رسانه ی بزرگ شدند اما بخش اصلی رسانهای دولت که همان شورای اطلاعرسانی آن بوده و زیر نظر مستقیم دفتر رییسجمهور فعالیت میکند، بسیار عقبتر از دیگر بخشهای دولت گام برمیدارد و به شکل واضحی گاهی در تضاد با آنها عمل میکند.
روزنامه ایران و خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا) که دو پایگاه مهم اطلاعرسانی دولت محسوب میشوند به دلیل حضور بسیار ضعیف و نقشآفرینی تبلیغی صرف در دولت گذشته امروز با مخاطبان بسیار کمی روبهرو هستند و قطعا تاثیرگذاری کمتری دارند. این دو رسانه با وجود تغییرات زیاد به ویژه در راس مدیریتی به دلیل گرفتار شدن در افکار ساخته شده قبلی تا برخاستن و ایستادن به زمان نیاز دارند و این فرصت و زمان را باید شورای اطلاعرسانی دولت و تیم تفکرساز آن به آنها میداد.
در واقع در نبود رسانههای تاثیرگذار یک تیم فکری و با دانش رسانهای مناسب و البته وجود یک ژنرال مشخص در راس آن میتوانست این خلا را پر کند که متاسفانه در دولت روحانی این ضعف به خوبی نمایان است. الان به طور واضح نمیتوان فهمید که پختوپز اطلاعات و مهیا کردن برای رسانهها در کدام بخش دولت انجام میشود. سخنگوی دولت همزمان معاون برنامهریز دولت هم هست. وزیر ارشاد گرفتاریهای دیگری دارد، وزیران اقتصادی هر یک برای خود در وادیشان گام برمیدارند. ظریف ترجیح میدهد فیسبوکی و شخصی بتازد و خلاصه هر یک برای خود میگویند!
دو برنامه ی اقتصادی مهم در یک سال گذشته در این دولت اجرا شد که در هر دو مورد نشان داد هیچ سناریو منطقی و حسابشده ی رسانهای پشت آنها وجود نداشته و هر دو با مشوش کردن ذهن مردم نتایج برعکسی را نصیب دولت کرد؛ در مورد اول ماجرای سبد کالا آنقدر شور شد که رییسجمهور را وادار به “عذرخواهی” کرد و در دیگری اطلاعرسانی در تاریکی و نشناختن مخاطبان باعث شد بار دیگر همه برای “یارانه نقدی” ثبتنام کنند.
در هر دو مورد میشد به راحتی و با اندکی برنامهریزی مناسب رسانهای هم تبلیغات مثبت فراوانی را منتشر کرد هم از میلیاردها تومان منابع بهره برد که این گونه نشد و معلوم نیست که آیا باز این برنامهریزیهای غلط تا کی ادامه خواهد داشت.
انتقاد رییسجمهور به متخصصان و دانشگاهیان نسبت به اینکه از دولت دور هستند را حتما میتوان به پای عملکرد ضعیت این بخش از دولت نوشت که زمینه ی حضور آنها را در رسانهها فراهم نیاورده است.
در نهایت میتوان به علملکرد رسانهای دولت نمره ی «ضعیف» داد و این شامل همه ی بخشهای آن میشود و تا این چند صدایی و هر صدایی در دولت وجود دارد نمیتوان “امیدی” به آن بست. شاید دوای این درد حضور یک ژنرال با نفوذ رسانهای و دارای شناخت از این عرصه باشد که بتواند صدای دولت را یکسان و رسا کند. به هر حال “صادق” بودن و “آشنا” بودن میتواند برای دولت مفید باشد اما الزاما نمیتواند برایش یک “فاتح” در عرصه اطلاعرسانی باشد.
* از : احسان بیگی
اهبر
تاریخ : ۱۱ - مرداد - ۱۳۹۳
دولت یازدهم ، اولین سال کاری اش را سپری کرد و امروز می توانیم نمای بهتری از فعالیت های تیم آقای دکتر روحانی داشته باشیم.در این نوشته بصورت اجمالی به فعالیتهای دولت ظرف یکسال گذشته در ۳ حوزه ی کلی اقتصادی ، سیاست خارجی و فرهنگ می پردازیم و به نتیجه گیری و بحث مهمتری خواهیم رسید که در ادامه تقدیم خواهم کرد.
الف)اقتصاد: گرچه در همان زمان تبلیغات انتخاباتی جناب آقای دکتر روحانی مسئله ی اقتصاد را با سیاست خارجی و بخصوص مذاکرات هسته ای گره زدند و جمله ی مشهور ایشان که: ” بنده معتقدم خوب است سانتریفیوژ ها بچرخد ولی کارخانه های دیگر هم فعال باشند نه اینکه به خاطر فعالیت کارخانه نطنز ما تحریم باشیم” و امروز تقریبا چرخ سانترفیوژها طبق توافق ژنو از حرکت ایستاده و اورانیوم ذخیره شده با غنای ۲۰% اکسید شده ولی شاهدیم که وزیر صنعت دولت جناب نعمت زاده در سومین گردهمایی مسئولان سازمان صنعت و تجارت و معدن استانهای سراسر کشور در مردادماه ۹۳ خبر از رکود و توقف ۵۰ درصد از واحدهای تولیدی می دهد(!) و بعد با صغری و کبری چینی های تکراری تمام کاستی ها را متوجه دولت قبل می کند! وزیر اقتصاد نیز تازه بعد از یک سال خبر از تهیه ی بسته ی خروج از رکود می دهد که اکثر کارشناسان آنرا بسته ی تعدیل نسخه ی کارگزاران تفسیر می کنند و رئیس بانک مرکزی تقریباً در قبال تمامی وقایع پولی و ارزی با انفعال دست اشاره را به سوی بانک های عامل دراز می کند که بخش نامه ها را درست اجرا نمی کنند و ایشان هم به روال سابق پیگیر است که چرا! تقریبا در اکثر بخش های اقتصادی دولت یازدهم با مسائلی شبیه آنچه در قیمت گذاری خودرو اخیرا دیدیم ، مواجه هستیم.رئیس جمهور مکدر است،وزیر صنعت موافق است،سخنگوی دولت مخالف است،رئیس شورای رقابت مدافع افزایش قیمت هاست! وزیر اقتصاد به دنبال تعیین تکلیف کردن وضعیت خودروسازان است و بانک مرکزی در حال تهیهی ارز مورد نیاز برای وارد کردن قطعات(!) و خودروسازها ساز خود را می زنند. سوالی که اینجا مطرح می شود اینکه چگونه مردم در چنین شرایطی از ثبات تصمیم گیری دولت در مسائل اقتصادی مطمئن باشند و سرمایه گذاران با چه تدبیری به سوی تولید بیایند در حالی که هیچکس مسئولیتی برعهده نمی گیرد و همه هیچکاره اند!
نکته بعد و مهم،پس از روی کار آمدن دولت تدبیر و امید چه رئیس جمهور محترم و چه مسئولان اقتصادی دولت مردم را از همان روزهای آغازین به بازار سرمایه یعنی بورس دعوت کردند و خیل زیادی از مردم با این اطمینان وارد این کارزار شدند و روزی نبود که صداوسیما گزارشی از تالار بورس و فواید سرمایه گذاری در آن پخش نکند اما آخر کار امروز شاهد آن هستیم سرمایه گذارانی که پس انداز زندگی خود را به این بازار مکاره آوردند و با سقوط آزاد چندماههی بورس و سکوت مقامات با ۵۰% ضرر بصورت میانگین(!) نظاره گر وعده و وعیدهایی هستند که سرانجامی ندارد،در همین اوضاع وزیر اقتصاد بعنوان سرتیم اقتصادی دولت به یکباره از حباب بورس سخن می گوید و اینکه رشد آن غیرطبیعی بوده،حال سوال اینست که اگر شما این أمر را می دانستید چرا در همان ماه های اول به مردم هشدار ندادید و بجای آن تشویق به ورود مردم میان حباب کردید؟!!!
از عدم هماهنگی در توزیع سبدکالا بعنوان بسته ی حمایتی اقتصاد خانوار و ماجراهای آن و همچنین اظهارات ضد و نقیض مقامات دولتی در مورد یارانه ها و ثبت نام مجدد آن بگذریم که این قصه سردراز دارد.
رشد قیمت ها متوقف نشده و طبق گفته ی مسئولین اقتصادی دولت یازدهم همچون جناب ترکان و نعمت زاده ، این بازار عرضه و تقاضاست که قیمت ها را مشخص می کند و اصولا دولت در زمینه ی تثبیت قیمت ها ورود نخواهد کرد!پس تورم همچنان پابرجاست و از سویی آنچه بیش از همه طی این یکسال مردم را آزار داد ناهماهنگی شدید دولت در زمینه ی تصمیمات و اجرای موضوعات اقتصادی بود به شکلی که کسی دقیقاً نمی داند چطور در این فضا باید عمل کند.پروژه های عمرانی تقریبا متوقف شده اند،بی کاری بی داد می کند و کسی فریادرس جوانان و خانواده های ایشان نیست ، کشاورزی و دامپروری کشور در بلاتکلیفی به سر می برد ، برخی مسئولین کلیدی نفت دولت درگیر پرونده های رنگ و وارنگ گذشتهی خود و چندین ساله در این حوزه و سوء استفاده هایی هستند که باعث شده مردم و رسانه ها بیش از کار شفاف سازی گذشته را بخواهند،جنجال های اثبات نشده در مورد بنزین و رانت های کلان در عدم شفاف سازی گزارش پالایشگاه ها و پتروشیمی ها بماند! بانک ها حاضر به تامین اعتبار لازم برای پروژه ها و مصوبات نیستند و ساز ناکوک می زنند، واردات ما طی این یکسال نه تنها کاهش نیافته که تنها در مورد کشور چین و به گزارش گمرک آن سامان از مبادلات ۲۶.۸ میلیارد دلاری ایران و چین در ۶ ماه نخست ۲۰۱۴ واردات ایران از چین در این مدت رشد قابل توجه ۱۲۲ درصدی داشته و به ۱۱ میلیارد دلار رسیده است! واردات ما از امارات نیز چندین برابر شده و به همه ی اینها اضافه کنید تا امروز گزارشی مشخص از دولت در رابطه با صادرات غیرنفتی ما اعلام نشده است تا بتوانیم ارزیابی دقیقی در این زمینه داشته باشیم،دولتی که با شعارهای اقتصادی بر سرکار آمده است بهیچوجه به نظر نمی رسد عملکرد خوبی در این زمینه داشته باشد و حتی کارشناسان نزدیک به دولت از ادامه ی این وضع اظهار نگرانی می کنند.
اما یک نکته ی مثبت و امید بخش عملکرد جناب آقای دکتر هاشمی وزیر بهداشت دولت یازدهم بود که به دور از هیاهوهای سیاسی و غیره پس از ابلاغ سیاستهای کلی سلامت توسط مقام معظم رهبری با لبیک و یک عزم جهادی ثبت نام و صدور دفترچه ی بیمه ی سلامت ایرانیان را آغاز کرد و با کاهش محسوس پرداخت هزینه های درمانی توسط مردم بار خانواده ها را سبک کرد که جای تشکر و قدردانی دارد.هزینه های کمرشکن درمان نقش بسزایی در سبد اقتصادی بسیاری از خانوارهای ما دارد که با این اقدام انقلابی وزیر خدوم بهداشت و درمان قسمتی از مشکلات مردم در این بخش مرتفع شد.
ب)سیاست خارجی: سیاست خارجی دولت یازدهم آنچه را به ذهن متبادر می کند ، سیاست تنش زدایی دوران اصلاحات با غرب است.سیاست مبتنی بر مذاکره و لبخند و عدم تعادل میان آنچه در توافقات بدست می آوریم و آنچه از دست می دهیم.البته اسم آنرا خود مسئولین سیاست خارجی دولت بازی برد-برد(!) گذاشته اند و اصرار دارند تنها راه برون رفت از وضعیت فعلی اقتصادی-اجتماعی کشور رسیدن به یک توافق جامع با طرف های غربی است،چیزی که تجربه ۳۵ ساله ی برخورد غرب به مردم ایران اثبات کرده است ، تنها چیزی که طرف غربی را از تجاوز به حقوق ما باز می دارد قدرتمند شدن داخلی است و آنچه آنها می فهمند زور است نه مذاکره،تجربه ی بالاتر و تاریخی نیز به ما می گوید تمامی مذاکرات ۲۰۰ ساله ی ملت ایران با غرب منتج به شکست و خسارت سنگین برای مردم ما شده است و اصولا توافق قوی با ضعیف محکوم به شکست است.۶۵ سال مذاکره ی فلسطنیان و اعراب با غرب و اسرائیل نتیجه اش امروز غزه و کرانه ی باختری است.نتیجه دل بستن به طرف غربی نتیجه اش دخالت مستقیم غرب در امور داخلی کشورهای مسلمان است و اوضاع اسف بار پاکستان و افغانستان و لیبی و مصر و یمن و بحرین و عراق و سوریه و …
نتیجهی خوش بین بودن به طرف غربی ماحصلش اوکراین و کشورهای آفریقای مرکزی است،نتیجهی کمک خواستن از طرف غربی اوکراین و ایتالیا و پرتغال و اسپانیا و بسته های ریاضت اقتصادی است.
نتیجهی دل خوش کردن به کنوانسیون های جهانی و سازمان ملل ،گریه ی بانکی مون برای خانواده های اسرائیلی است که چرا زندگی شان مختل شده است!
نتیجه ی ۱ سال مذاکره و عقب نشینی مقابل غرب سخنان صریح و قابل تأمل شرمن معاون وزیر خارجه ی آمریکا و عضو حاضر در مذاکرات ۵+۱ با ایران در مصاحبه با CNN است که بخشی از آنرا مرور می کنیم:
In the first instance, what we have said to Iran and what we’ve said publicly is that we would suspend sanctions, not lift them, because we need to see Iran implement whatever it gets agreed to and comply with those agreements over a period of time.
ما در وهله اول به ایران و به صورت علنی گفتیم تحریمها را به حالت تعلیق در میآوریم و نگفتیم آن را برمی چینیم زیرا ما باید ببینیم آیا ایران آنچه را که توافق کرده است،اجرا می کند و با گذشت زمان نیز از این توافقات تبعیت می کند.
our sanctions and the European Union sanctions and the U.N. Security Council sanctions are interlinked. So if the United States extends and does not lift, then it will not be possible for Europe to do everything that it wants to do because our banking and financial system, our oil sanctions have a profound effect.
تحریمهای ما ، اتحادیه اروپا و تحریم های شورای امنیت با یکدیگر مرتبط هستند. بنابراین در صورتی که آمریکا تحریم ها را تعلیق کند و برنچیند، برای اتحادیه اروپا امکان پذیر نیست هر کاری را که می خواهد، انجام دهد زیرا سیستم بانکی و مالی ما ، تحریم های نفتی ما اثر عمیقی دارند.
everyone needs to remember the U.S. has a trade embargo that goes back 30 years to the time that U.S. hostages were taken in Tehran. So it really precedes the concerns about the nuclear program.
همه باید به خاطر داشته باشند آمریکا تحریم تجاری را اعمال کرد که به سی سال پیش برمی گردد. بنابراین این تحریم ها قبل از نگرانی ها درباره برنامه هستهای ایران نیز وجود داشت
در واقع شرمن همچون مقامات دیگر غربی صدباره و هزارباره به این نکتهی مهم اشاره میکند که بحث اصلی طبق توافقنامه ژنو برداشته شدن تحریمها نیست! بلکه وضع نشدن تحریمهای جدید مرتبط با هستهای است!!! و همهی تحریمهای اساسی علاوه بر هستهای مانند بهانههای حقوق بشر، تروریسم و … پابرجاست، لذا وضع تحریم جدید درباره ی موارد غیرهسته ای کاملا توسط آمریکا طبق توافقنامه ژنو مجاز است! چیزی که کری طی مصاحبه های خود همواره به آن تاکید دارد و مورد بعدی اینکه فقط ادعا شده است که تحریمهای جدید هستهای وضع نمیشود و سخنی از برداشتن تحریمهای قبلی هستهای درکار نیست.گویا دیگر این مصاحبه ها و عملکرد طرف غربی در زمینه ی عدم تعلیق تحریم ها طبق آنچه امروز کاملا لمس می کنیم مصرف داخلی ندارد و حقیقتی تلخ برای ماست. سوالی که مطرح می شود اینست که چرا تیم مذاکره کننده با محرمانه نگه داشتن متن توافقات در حالی که دشمنان ملت ایران کاملا از مواد آن آگاه هستند حقایق را از ملت ایران مخفی می کند و نمی خواهد بپذیرد که طرف غربی از سیاست بهانه جویی و پیش روی سالهاست استفاده می کند و مشکلی ندارد با اینکه مذاکرات هسته ای ۱۰۰ سال دیگر طول بکشد و اوضاع به همین منوال دنبال شود تا نهایت پیچ و مهره های صنعت هسته ای کشور را باز کند و دوباره سراغ بهانه های واهی دیگر بروند و همین طور قرن ها و قرن ها مذاکره کنند بی آنکه جز ضرر چیزی برای ما داشته باشد.
چرا بین آن موفقیت هایی که مرقوم شد و مورد ادعای تیم مذاکره کننده ی ماست با واقعیت موجود فاصله از زمین تا آسمان است،مگر قرار نبود طبق واقعیت ها تصمیم گیری شود؟ امروز به وضوح می بینیم نه دیوار تحریم ها ترک خورده و نه طرف غربی حتی به آن تعهدات نیم بند خود عمل کرده است.برای مثال و یک نمونه ی دم دستی چند روز قبل مسئولین ایران ایر با تکذیب رفع تحریم صنعت هوایی کشور می گویند تنها چند جلد کتاب راهنما از سوی بوئینگ برای ما ارسال شد!
مورد مهم بعدی اینکه دولت یازدهم با پرداختن بیش از حد به غرب از کشورهای نزدیک به ما در جهان غافل شده است و تمام هم و غم خود را روی این مذاکرات معطوف کرده که نگران کننده است.روابط ما همچون گذشته با کشورهای تاثیرگذار حوزه ی آمریکای لاتین مثل برزیل و ونزوئلا ، بولیوی و شیلی و غیره گرم نیست و کشورهای آفریقایی که می توانند بازار خوبی برای کالاهای ایرانی باشند فراموش شده اند و در حوزه ی آسیای مرکزی و جنوب شرق نیز تحرک خاصی دیده نمی شود. مورد اساسی که نباید تیم سیاست خارجی دولت از آن غافل شود اینست که در دنیای امروز کدخدا تنها ایفا کننده ی نقش نیست و در صورت حتی عادی شدن روابط غرب با ایران،طرف غربی سود بیشتری در بحران اقتصادی جهان می برد، آنها از ما فقط خام خرید می کنند و هیچگاه با این شرایط به فکر صادرات محصولات صنعتی نباید باشیم و از طرفی دیگر یک بازار ۷۵ میلیونی می تواند فرصت خوبی برای شرکتهای غربی باشد تا کالاهای حتی درجه ۲ و ۳ خود را بفروش برسانند ولیکن با یک برنامه ریزی دقیق در حوزه ی سیاست خارجی و اقتصادی ما می توانیم صادرکننده ی کالای خود به کشورهای ضعیف تر باشیم ، سیاستی که در مقطعی توسط دولت قبل بخوبی انجام شد ولی به یکباره سیر نزولی گرفت.ما بصورت نقد در کشورهای همسایه ی خود یک بازار ۳۰۰ میلیونی بکر داریم که اتفاقا به کالاهای ایرانی علاقه مند هستند و همه ی اینها نباید زیر سایه ی مذاکراتی با سرنوشتی نامشخص فراموش شود.
به هر حال به این مذاکرات خوشبین نیستیم و اینرا تجربه ای می دانیم که بر تجربیات دیگر ما می افزاید،البته با صرف هزینه ی از دست دادن برخی فرصتها و مهمتر زمان طلایی،راستی یادتان هست آذرماه ۹۲ گفتم “توافق هسته ای اخیر نعمتی بزرگ برای کشور است”
ج)فرهنگ : به فرهنگ که می رسیم ، آنقدر حرف برای گفتن زیاد است که حرفم نمی آید!
حوزه ی فرهنگ و سیاست گذاری و اجرای آن به شکلی پیچیده و در هم تنیده است که بررسی آن زمان زیادی و کار تخصصی میبرد چون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت کشور تا آموزش و پرورش و وزارت علوم و ورزش و جوانان را شامل می شود.اظهارات عجیب و غریب و اقدامات وزیر فرهنگ طی این یکسال در حوزه ی تخصصی خود آنقدر عیان بوده و در مورد آن گفته و نوشته شده که از آن می گذرم،وزارت علوم هم درگیر کش مکش های سیاسی است و جناب آقای فرجی دانا گویا تنها چیزی که برایش در دانشگاه ها اهمیت ندارد اوضاع علمی و فرهنگی دانشگاه هاست و بیشتر ترجیح داده طی این یکسال همچون وزیر ارشاد با انواع تصمیمات ناگهانی ، فضای دانشگاه ها را سورپرایز(غافلگیر!) کرده و کلا در حاشیه سیر کند تا متن.اوضاع و احوال دانشگاه آزاد تعریفی ندارد و اقدامات اخیر در حوزه ی حجاب و اخراج مسئولین دانشگاه ها به دلیل همسو نبودن با سیاست های سیاسی حضرات داستان هفت من کاغذ می شود.
آموزش و پرورش و وزارت ورزش و جوانان نیز جزء کم فروغترین وزارت خانه های دولت هستند و وزارت کشور علی رغم تحرکات مقطعی بیشتر مشغول تغییرات در سطح استانداری ها و فرمانداری هاست تا پروژهی “من با داس نیامده ام” را تکمیل کند.به هرصورت همانطور که در ابتدای این بخش عرض کردم اینقدر ناراحت و نگرانیم که زبان در کام نمی چرخد.
همین قدر بدانید که در این حوزه، اوضاع آنچنان وخیم است که رهبری به شکل بی سابقه طی این ۱۰ سال و به بهانه های مختلف از نگرانی خود در مورد مسائل فرهنگی سخن به میان آورده اند و مراجع تقلید عظام احساس خطر و ابراز ناراحتی کرده اند و خبرگان رهبری هشدار داده اند و باز شاهدیم دلواپسی جنابان مسئول در حوزه ی فرهنگ دولت مواردی چون رفع فیلتر فیس بوک و مجوز برای فلان ناشر معاند و هتاک و بزرگداشت فلان ضدانقلاب فراری و ،آزاد شدن ماهواره و خصوصی سازی تمام ارکان های فرهنگی و … است.
تمامی آنچه در این سه حوزه گفته شد برآمده از نگرانی ماست و خدایی ناکرده نمی خواهیم تمام اقدامات دولت یازدهم را زیر سوال ببریم،اما آنچه باعث می شود به یک برداشت کلی در هر حوزه برسیم نقاط عطف و برآیند آنهاست که به اذعان بسیاری از کارشناسان عملکردها و خروجی مجموعه ها رضایت بخش نیست و دولت یازدهم می بایست تلاش خود را با همت جهادی و عزم ملی بوجود آمده چندین برابر کند تا بتواند حداقل به بخشی از شعارهایش دست پیدا کند.
تمامی مواردی که بیان شد مقدمه ای بود تا به یک نتیجه گیری مهم برسیم که مدتهاست دغدغه ی خیل دلسوزان انقلاب است و آنهم نبود یک الگوی ایرانی – اسلامی جامع و عملیاتی برای پیشرفت است،هرچند دولت،مجلس،مجمع تشخیص مصلحت و سایر نهادهای تصمیم ساز همواره شعار تدوین و بکارگیری چنین الگویی را می دهند ولی در عمل خلاف آنرا شاهد هستیم.در اقتصاد ملغمه ای از نسخه های لیبرالی و سوسیالیستی تجویز و بکارگیری می شود و در حوزه ی فرهنگ با پسوند اسلامی در تمامی شئون آن جز تک ستاره هایی مقلد مکتب های موهوم ساخته و پرداخته ی غرب هستند،از تعریف هنر بگیرید تا آزادی و غیره… وضعیت دانشگاه های ما ازین هم خراب تر است و حوزه های علمیهی ما نیز آنچنان که باید و شاید به کمک نیامده اند و گویی دچار نوعی درونگرایی غیرقابل توجیه هستند در صورتیکه حوزه های علوم اسلامی باید صف شکن و مولد این أمر بعنوان منبع اصیل فرهنگ اسلامی-ایرانی باشند.آموزش و پرورش ما نسلی را تربیت نمی کند که دغدغه ی پیشرفت ایران با آرمان های انقلاب اسلامی را داشته باشد و متولیان مساجد ما در سطح کشور در خواب عمیقی فرو رفته اند.دستگاه های فرهنگی غیر دولتی همچون اوقاف و سازمان تبلیغات و غیره نیز لنگ لنگان کارهای مقطعی انجام می دهند که اصلا چشم گیر و جریان ساز نیست و ادارات ما متاسفانه بعد از ۳۵ سال انقلاب با فرهنگ طاغوتی کاغذبازی و پشت هم اندازی و رشوه و پارتی بازی و کم کاری دست و پنجه نرم می کنند و روز به روز با تضعیف نظارت پویا و موثر بر دامنه و حجم آن افزوده می شود به شکلی که مردم از دست بروکراسی و فساد اداری عاصی شده اند.
باید پذیرفت این دولت با مشکلات زیادی مواجه است و همه باید به روند خروج از این وضعیت کمک کنند، اما دولت هم باید بپذیرد که چندین دولت قبل نیز بی توجه به مسائل بنیادی طبق آنچه در بالا ذکر شد تنها روزگار سپری کرده اند و کمیتی را مورد توجه قرار داده اند که به قدری بی کیفیت بوده که گریبان سازندگانش را امروز گرفته است؛توسعه ی غربی مبنای حرکت سیاسی،اجتماعی،فرهنگی مدیران کشور در تمامی دولتهای قبلی بوده است و هنوز که هنوز است در کتاب های ما و در سطح مدیران ارشد و میانی طرح های نجات بخش(!) مارشال و لرنر و شرام و فلان اندیشمند غربی بعنوان معجزهی بشریت مطرح می شود!
گویی خیل مدیران فراموش کرده اند که نهضت خمینی کبیر(ره) و انقلابش ادامه دارد و تاکنون این فرهنگ عاشورا و خون های شهدا و دعای دلسوختگان و خدمت ایثارگرانه ی پابرهنه هاست که نظام و کشور را در مقابل ناملایمات و طوفان ها استوار نگه داشته است.گویی فراموش کرده اند برای چه مدیر این نظام شده اند و امر بر عده ای مشتبه شده که دوره ی انقلاب و انقلابی گری تمام شده و بیایید دمی خوش باشیم و دولت داری کنیم!
باید برگردیم و بازبینی و اصلاح کنیم اگر واقعا می خواهیم همه چیز سرجای خودش باشد،نگاه ها را از غرب و شرق به داخل وظرفیت های نابی بی اندازیم که معجزه می کند.جفاکاری و بی خیالی بس است.
راه اینجاست:
“مفهوم پیشرفت، برای ما مفهوم روشنی است. ما «پیشرفت» را به کار میبریم و تعریف میکنیم که مقصود ما از پیشرفت چیست. در خصوص ایرانی بودن الگو، علاوه بر آنچه که دوستان گفتند؛ که خوب، شرائط تاریخی، شرائط جغرافیائی، شرائط فرهنگی، شرائط اقلیمی، شرائط جغرافیای سیاسی در تشکیل این الگو تأثیر میگذارد – که قطعاً اینها درست است – این نکته هم مطرح است که طراحان آن، متفکران ایرانی هستند؛ این کاملاً وجه مناسبی است برای عنوان ایرانی؛ یعنی ما نمیخواهیم این را از دیگران بگیریم؛ ما میخواهیم آنچه را که خودمان لازم میدانیم، مصلحت کشورمان میدانیم، آیندهمان را میتوانیم با آن تصویر و ترسیم کنیم، این را در یک قالبی بریزیم. بنابراین، این الگو ایرانی است. از طرف دیگر، اسلامی است؛ به خاطر اینکه غایات، اهداف، ارزشها و شیوههای کار، همه از اسلام مایه خواهد گرفت؛ یعنی تکیهی ما به مفاهیم اسلامی و معارف اسلامی است. ما یک جامعهی اسلامی هستیم، یک حکومت اسلامی هستیم و افتخار ما به این است که میتوانیم از منبع اسلام استفاده کنیم. خوشبختانه منابع اسلامی هم در اختیار ما وجود دارد؛ قرآن هست، سنت هست و مفاهیم بسیار غنی و ممتازی که در فلسفهی ما و در کلام ما و در فقه ما و در حقوق ما وجود دارد. بنابراین «اسلامی» هم به این مناسبت است. الگو هم نقشهی جامع است. وقتی میگوئیم الگوی ایرانی – اسلامی، یعنی یک نقشهی جامع. بدون نقشهی جامع، دچار سردرگمی خواهیم شد؛ همچنان که در طول این سی سال، به حرکتهای هفت و هشتی، بیهدف و زیگزاگ مبتلا بودیم و به این در و آن در زدیم. گاهی یک حرکتی را انجام دادیم، بعد گاهی ضد آن حرکت و متناقض با آن را – هم در زمینهی فرهنگ، هم در زمینهی اقتصاد و در زمینههای گوناگون – انجام دادیم! این به خاطر این است که یک نقشهی جامع وجود نداشته است. این الگو، نقشهی جامع است؛ به ما میگوید که به کدام طرف، به کدام سمت، برای کدام هدف داریم حرکت میکنیم.”
بیانات مقام معظم رهبری در نخستین نشست اندیشههای راهبردی دی ماه
اکبر کچل
تاریخ : ۱۱ - مرداد - ۱۳۹۳
از حدود یک سال و خرده ای پیش یک سوالی دائم ذهنم را مشغول کرده و آن این است : « چرا همیشه حسن؟ » ملاحظه بفرمایید :
– حسن کچل
– حسنک کجایی؟
– گاو حسن چی جوره؟
– حسنی نگو بلا بگو
– خطرناکه حسن
– و انواع مسائل ریاضی در دوران ابتدایی که همیشه اسم فرد حاضر در مسئله حسن بود .
واقعا این حسن چرا اینقدر مظلوم واقع شده است؟
حسن چه گناهی کرده که همه بلاها باید سر او بیاید؟
چرا باید یکبار کچل شود ، یکبار شیر گاوش بدون اجازه دوشیده شود و این اواخر هم خطرناک شود؟اصلا چرا جور همه ی مثال ها و داستان ها را «حسن» باید بر دوش بکشد؟
مگر اسم قحطی است ؟!
این همه اسم ریخته است کف خیابان ، خب یکی دیگر را انتخاب کنید ؛ مثلا بیایید همت کنید و بگویید : « اکبر » .
انصافا اکبر با حسن چه فرقی می کند که بجای “حسن” نمی آیید بگویید “اکبر” ؟
حسن
تاریخ : ۱۱ - مرداد - ۱۳۹۳
زمانی که دولت جدید روی کار آمد، از احیای سازمان مدیریت جزو برنامه های ۱۰۰ روز اول خود نام برد اما الان تقریبا یک سال از روی کار آمدن دولت می گذرد و هنوز این سازمان احیا نشده است و نخواهد شد و این هم یک شعار بود برای کوبیدن دولت قبل. پس چه چیز را رسانه ای کنند کدام طرح در استان افتتاح شده است، چند خانه برای نیازمندان ساخته شده است، چند متر راه ساخته شده ، چند جوان مشغول به کار شده است ، چند جوان به خاطر اشتغال از طلاق انصراف دادند، چند کارخانه در شهرک شهید سلیمی به برکت این دولت درهای بسته شان باز شده استو صدها مورد دیگر……..
جبار
تاریخ : ۱۱ - مرداد - ۱۳۹۳
باید عملی انجام می شد تا بتوان از آن دفاع کرد در طول یک سال گذشته دولت به غیر از کوبیدن دولت قبل که هیچ نتیجه ای نداشت انجام نداده است در زیر به بخش های از وعده های دولت تشاره می شود که حتی کمترین درصد نیز جامه عمل پوشیده نشده است
اکنون و یکسال پس از فروکش کردن تب و تاب انتخابات و سپری شدن قریب یکچهارم از فرصت خدمتگذاری دولت یازدهم، زمان آن رسیده که آن وعدهها را مرور کنیم و درباره تحقق یا عدم تحقق آنها از منظر انصاف و حقیقت به قضاوت بنشینیم. برخی از وعدههای انتخاباتی رئیسجمهور محترم، یکسال پیش در چنین ایامی بدین شرح است:
۱- جدیترین برنامه اقتصادیام در «ماههای اول» حل معضل اشتغال است. ما برای اشتغال یک برنامه جدی خواهیم داشت مخصوصا برای آنها که تحصیل کرده دانشگاهها هستند.
۲- در صورت انتخاب به سمت ریاستجمهوری، دستمزد کارگران را طبق قانون «به اندازه تورم» افزایش خواهم داد.
۳- ما به دنبال آن هستیم که مردم را آنچنان از درآمد «سرشار» کنیم که اصلا به «یارانه ۴۵هزار تومانی» نیازی نداشته باشند.
۴- در برنامه مدون من، راهحلهای کوتاهمدت «یکماهه» و «صد روزه» برای حل مشکلات و معضلات اقتصادی، اجتماعی و… پیشبینی شده است.
۵- ما میتوانیم در «یک فرصت کوتاه» شاهد «تحول اقتصادی» باشیم.
۶- در ماههای ابتدایی آغاز به کار دولت تدبیر و امید، «موانع تولید» از سر راه برداشته میشود.
۷- اولین قدم در دولت تدبیر و امید، «بهبود دائمی» فضای کسب و کار است در کوتاهمدت، بستههای تشویقی ویژهای برای حرکت اقتصادی جامعه در نظر گرفته شده است.
۸- ما با ارائه سند راهبردی برای ۳۱ استان که از سالها پیش تهیه شده، نقاط ضعف و قوت هر منطقه را بررسی کرده و به آنها خواهیم پرداخت.
۹- برنامههای اقتصادی وسیعی طراحی کردهایم که با اجرای آنها میتوان کشور را «به سرعت» از بحران موجود خارج کرد.
۱۰- سه راهبرد در بخش اشتغال تهیه شده که برای هرکدام راهحلهای ریز تدوین شده است تا بتوانیم مشکل بیکاری را در «همان سال اول» تا حد زیادی تقلیل دهیم.
۱۱- چرا همواره به خامفروشی میپردازیم؟ مگر نمیشود فرآوردههای نفتی تولید کرد با این کار درآمد کشور را به چند برابر افزایش داد؟
۱۲- همه مردم باید بتوانند از پوشش بیمهای استفاده کنند. همگانی کردن بیمه، یکی از اهداف دولت خواهد بود.
۱۳- احترام پاسپورت ایرانی بازگردانده میشود.
۱۴- در دولت بنده، شایستهسالاری حاکم است. متأسفانه طی ۸سال اخیر، اتوبوسی رفتند و اتوبوسی آمدند «من با این کارها مخالفم».
اینها اندکی از وعدههای فراوان ایام انتخابات است که رئیس محترم دولت یازدهم، با اتکا به آنها رای و نظر مردم را جلب کرد. و اکنون پس از یک سال، زبان حال مردم این است که: «آن مواعید که کردی نرود از یادت».
اینکه چه بخشی از وعدههای داده شده، عملیاتی و اجرایی شده، خیلی پنهان و پوشیده نیست و فهم آن هم پیچیدگی چندانی ندارد. آنچه وعده داده شده، در ارتباط مستقیم با زندگی روزمره مردم و به خصوص شئون اقتصادی زندگی آنهاست و از این رو هر کس میتواند عملیاتی شدن یا نشدن این وعدهها را در زندگی خود لمس و درک کند. به یقین میتوان گفت که برخی و بخشی از این وعدهها، جامه تحقق به خود پوشیده و دولت یازدهم بر اجرای آن پای فشرده و گامهایی برای تحقق آن برداشته است که آثار و علائم آن در جامعه دیده میشود. موضوعاتی مثل بیمه همگانی یا اقدامات انجام شده در حوزه بهداشت و درمان را میتوان در این گروه دستهبندی کرد. اما تردیدی نیست که برای تحقق بسیاری از وعدهها، تحرک مورد انتظار از دولت دیده نمیشود. البته کسی انتظار ندارد همه مشکلات کشور، در مدتی کوتاه حل شود، با این همه ۲ نکته را نمیتوان و نباید فراموش کرد. نخست آنکه باید توجه کرد که عمر یک دولت تنها ۴۸ ماه است و اکنون اندکی کمتر از یک چهارم آن به پایان رسیده است. یعنی فرصت خدمتگزاری به سرعت در حال سپری شدن است و همزمان مشکلات و معضلات در حال تشدید و افزایش. پس نمیتوان مدت زیادی با این توضیح که «مشکلات یک شبه حل نمیشود» مردم را منتظر و معطل نگه داشت. نکته دوم آنکه دولت، در هنگام جلب نظر مردم و اخذ رای موافق آنها وعده داده بود که مشکلات را در کوتاه مدت حل کند اما، چنین نشده است.
پایبندی دولت به وعدههای داده شده و زمانبندیهای اعلام شده، در جلب اعتماد مردم و زمینهسازی همکاری عمومی بسیار موثر بوده و عدم تحقق آن میتواند این اصل مهم و این لازمه نخستین هر دولتی را مخدوش کند. امری که متاسفانه در موارد قابل توجهی خلاف آن را شاهد هستیم یعنی مردم میبینند علیرغم مخالفت رئیسجمهور با جابجایی اتوبوسی مدیران، در طوفانی بیسابقه در ششماه، حدود شش هزار نفر از مدیران کشور برکنار شدند! طی صد روز یا ششماه، تحولی در وضع اقتصادی کشور ایجاد نشد! نه تنها برای خامفروشی نفت فکری نشد، بلکه با دروغپردازی عدهای که کاسب ماجرا هستند، واردات بنزین با ادعاهای ثابت نشده و توسل به عملیات روانی مجددا آغاز شد! حتی در ادعای دهانپرکن کاهش تورم، واقعیت ملموس جامعه اینست که کالایی ارزان نشده است و این را میتوان از تک تک مردم جامعه پرسید که از سال قبل تاکنون، چه کالا و خدمتی ارزان شده است؟! آن هم وقتی خود دولت بهای برق و آب و گاز را افزایش داده است! با آنکه آرزومند توفیق دولت در تحقق وعدهها و بهبود زندگی مردم هستیم، اما نمیتوان این واقعیت تلخ را پنهان کرد که شمار وعدههای داده شده که پس از انتخابات به کناری نهاده شده است کم نیست و بسیاری از دولتمردان هنوز در فضای شعاری زندگی میکنند! حتی شمار قابل توجهی از وعدههای روز رای اعتماد وزرا هم به طاق نسیان کوبیده شده است!
اما دلیل چیست؟ آیا دولت نمیداند به اعتماد مردم نیاز دارد؟ واقعیت اینست که در ایام خدمت دولت یازدهم، بدلیل ضعف مفرط بدنه کارشناسی و عدم تدوین برنامه جدی و اجرایی در حوزههای مختلف، شاهد به کار بستن روشهای عملیات روانی از سوی برخی دولتمردان هستیم! این عده که شماری از آنان در اصل مسافران بدون بلیط قطار اعتماد مردم هستند، در حالیکه قبلا و در فتنه ۸۸ ثابت کرده بودند که در عمل هیچ اعتقادی به رای مردم ندارند و برای آن پشیزی ارزش قائل نیستند، با نفوذ در دولت، سعی در به دست گرفتن سرپلهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی کردند! طبیعی است چنین افرادی به فکر مردم نباشند و بجای خدمت به مردم، به فکر منافع گروهی و جناحی خود باشند. اینگونه میشود که از آن همه شعار و تبلیغ دولت، اندکی تحقق یافته و برای بقیه حتی برنامه و چشماندازی دیده نمیشود! و میبینیم در مسائل حیاتی مردم مثل مسکن تحرکی بایسته وجود ندارد و کسی نمیتواند آمار بدهد با روش دولت یازدهم- اگر روشی باشد- در یک سال گذشته چند واحد مسکونی برای میلیونها نیازمند مسکن ساخته شده است!؟ و… در عوض آن جریان حاشیهساز هر روز حرف تازه و حاشیه جدیدی درست میکند تا مردم به یاد نیاورند که اشتغال چه شد، مسکن و آینده جوانان چه شد؟ آنها برای انحراف اذهان، حتی حاضر به شکستن مرزهای اخلاق و عقیده مردم و ترویج و توجیه لاابالیگری هستند و از آن هم ابایی ندارند! اما مشفقانه باید به دلسوزان و خدمتگزاران واقعی در دولت یازدهم که تعدادشان بسیار است و در رأس آنها رئیس جمهور محترم یادآور شد که فرصت خدمت بسیار زودتر از آنچه که قابل تصور است، میگذرد و اگر اکنون به فکر اصلاح امور و زدودن افراد ناهمخوان با دولت که در لباس خدمت، ریشه اعتماد مردم به دولت را میسوزانند نباشید، بعید نیست در آینده انگشت ندامت به دندان بگزید که انشاءالله چنین مباد.