منم خبرنگار، آن خسته از زمین و زمان و کسی که بارسنگین کم و کاستی اطلاع رسانی را به دوش می کشد، پس مرا در ۱۷ مرداد که به نام من رقم خورده به سلامی مهمان کن نه به نانی. دیگر ۱۷ مردادماه، مرا مانند سال های نخستین خوشحال نمی کند و گاهی نیز در […]
منم خبرنگار، آن خسته از زمین و زمان و کسی که بارسنگین کم و کاستی اطلاع رسانی را به دوش می کشد، پس مرا در ۱۷ مرداد که به نام من رقم خورده به سلامی مهمان کن نه به نانی.
دیگر ۱۷ مردادماه، مرا مانند سال های نخستین خوشحال نمی کند و گاهی نیز در بلوای سختی کار و روزمرگی، این روز را به یادم نمی آورم و تقویم را وقتی ورق می زنم که چند روزی از روز خبرنگار گذشته، من انگار این روز را در تقویم ندیدم یا نخواستم به روی خود بیاورم، زیرا که یادآوری این روز، ناملایمات گذشته را در ذهنم زنده می کند و مرا می آزارد.
دیگر ۱۷ مرداد را نمی خواهم، زیرا که به مهمانی دعوت می شوم که همه از غم نان می گویند و نداشتن درآمد و آنانی که در آن ور میز نشستند، گویی با جماعتی طرفند که اگر شکمشان سیر شود، دیگر غم اطلاع رسانی و خبر ندارند و با این ذهنیت نیز قبل و بعد ۱۷ مرداد و شاید چند ماهی پس از آن ما را به نانی دعوت می کنند تا شاید با این کارشان ما را از اصل کار دورکنند.
البته شاید بخشی از ذهنیت های آن ورمیزی ها برای برخی خبرنگارنماهایی درست باشد که غم نان دارند و سلامی را برای جویای احوال بدون گرفتن قرص نانی هیچ می پندارند روز خبرنگار را می گویم که این روز برخی فرصتی برای انباشت کردن نان بدانند.
ولی منم خبرنگار، اگرچه غم نان دارم و با سیلی صورتم را سرخ می کنم، ولی همچنان بار مسوولیتی را بر روی دوشم در امر اطلاع رسانی احساس می کنم که شاید روزها گرسنگی نیز به یادم نیاید و غم بی نانی را به بی نامی ترجیع دهم و تمامی حضور من خلاصه شده در ۱۷ مردادماه.
دیگر ۱۷ مرداد را نمی خواهم چون روزی شد برای محاکمه قلم بجای …
* و اما سخنان صریح تحریریه اعتدال پرس به مناسبت روز خبرنگار :
دیگر ۱۷ مرداد را نمی خواهیم چون روزی شد برای محاکمه قلم بجای تکریم قلم! نمی خواهیم موجبات تکدر خاطر دوستان در بهترین روزشان باشیم و بعدا خواهیم نوشت آنچه بر ما گذشت در روز خبرنگار!
علی رغم همه تهدیدها و تطمیع ها بخصوص در چند وقت اخیر، حراست از شرافت قلم، شفافیت و واقع گرایی دراطلاع رسانی و مسوول بودن درقبال ملت از اجزاء جدایی ناپذیر رسالت اعتدال پرس است.
همچنان می گوییم که : دانستن حق مردم است. باید گفت، آنچه که باید گفت. آنقدر بگوییم تا بلکه بدین سان بشکند دائم خواب خفتگان را.
تکریم اصلی و بزرگترین هدیه ما اعتماد و استقبال مخاطبان است نه دعوتنامه های اداری و لبخندهای مسئولان در مراسمات روز خبرنگار! از آقای جبارزاده و صفی پور بیش از این انتظار داشتیم، لطفا پیرامونتان را بیشتر بپایید!
معیشت را به مشیت سپرده ایم تا قلم مان برای مردم بنویسد نه برای نان و نام، پس لطفا بجای رپرتاژ آگهی و … فقط شکایت کنید اگر تاب تحمل ندارید!
و سخنی با دوستان رسانه ای و خبرنگار:
کدام یک بهتر است، دفاع از نان برای خبرنگار یا دفاع از نام خبرنگار!؟ برای هر دو جلسه دعوتید هر دو در یک ساعت و با صد متر فاصله! انتخاب با شماست!( با تشکر از برخی و گلایه از برخی های دیگر!)
و کلام آخر با مسئولان ارشاد استان :
اگر هم دست یاری تان نیست، حداقل پای مان را نگیرید لطفا!!!؟
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد !
نمی خواهم بدانم کوزه گر
از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی بسیار مشتاقم که از خاک گلویم
سوتکی سازد.
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی
گستاخ و بازیگوش
و او یک ریز پی در پی
دم گرم گلوی خویش را اندر
گلویم سخت بفشارد.
وخواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد.
بدینسان بشکند دائم سکوت مرگبارم را .
حسن
تاریخ : ۱۸ - مرداد - ۱۳۹۳
تا زمانی که از مدیران از شخص رئیس جمهور گرفته تا مدیران پائین تملق بکنی به تو پول می دهند ولی اگر یک روز انتقاد کنی و به اسب اش بگی یابو بیسواد، کم عقل، بی عقل، بدون شناسنامه، بی هویت، و هزاران توهین و تهمت نثارت می کنند چرا قدرتمندان می خواهند رسانه را از آن خود کنند و از آن به سان یک سلاح برای کوبیدن مخالف خود بهره ببرند در این جامعه برای رسانه منقد دولت ارزشی قائل نیستیم پس جای آزادی و عدالت کجاست
ادگی بالاتر از آزادی و عدالت است. ممکن است آدم تحت ظلم قرار بگیرد اما آزادگی او مخدوش نشود. آزادگی یعنی چه؟ به تعبیر خودمانی یعنی مردانگی، معرفت و حقطلبی. رها شدن از همه تعصبات قومی و قبیلهای و رنگهای گوناگون که در هر عرصهای یک نوع از آن هست. یک موقعی قبیله الف، قبیله ب و طایفۀ فلان بود و الان حزب فلان و جناح فلان یا گروه ما و گروه آنها و بیاید در دولت راجع به خبرنگاری یک جوری حرف بزند، وقتی خبرنگار شد، جور دیگری حرف بزند و وقتی کارمند این وزارتخانه شد از او تعریف کند و هنگامی که کارمند رقیب شد ضد آن حرف بزند. همه اینها تعصبات و قالبهایی است که آزادگی انسان را مخدوش میکند و وقتی آزادگی مخدوش شد، حقیقت انسانی لگدمال است.