از:بابک محمدزاده/ باید اعتراف کرد،علی رغم پیشرفتهای مهم وخدمات بی نظیر درکشور، وضعیت جامعه مطلوب و در شان و تراز کشوری مثل ایران نیست. لیست بلند بالای مشکلات ریز و درشت کشور که چندی پیش نیز از سوی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در کوچه و بازار جار زده می شد، در صدق این ادعا […]
از:بابک محمدزاده/ باید اعتراف کرد،علی رغم پیشرفتهای مهم وخدمات بی نظیر درکشور، وضعیت جامعه مطلوب و در شان و تراز کشوری مثل ایران نیست. لیست بلند بالای مشکلات ریز و درشت کشور که چندی پیش نیز از سوی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم در کوچه و بازار جار زده می شد، در صدق این ادعا و نامطلوب خواندن وضعیت کشور متفق القول هستند.
بر اساس شاخصهای اقتصادی و اجتماعی، ایران در ردیف کشورهای کمتر توسعه یافته دنیا رده بندی شده است* و رتبه جهانی ایران از لحاظ شاخصهای توسعه یافتگی غیر قابل قبول و با رشدی بسیار کند همراه می باشد.
برخی شاخص های جهانی ایران به شرح زیر می باشد:
- نرخ رشد اقتصادی ایران پایین و در ردیف ۱۴۰ دنیا قرار دارد.
- جایگاه ایران در شاخص “فضای کسب و کار” همیشه ۱۵۰ به بالا در دنیا بوده است.
- ایران رتبه اول کشورهای در حال توسعه از نظر مهاجرت نخبگان را دارد.
- جایگاه ایران در شاخص “فاصله طبقاتی” در بین ۱۳۵ کشور دنیا، ۶۴ بوده است.
- ایران رتبه ۲۱ جهانی را در نرخ بیکاری به خود اختصاص داده است.
- ایران مقام نخست جهان را از نظر سرانه کشته های جاده ای دارد.
- نرخ تورم در ایران همیشه دو رقمی بوده است و در رده های اول جهانی قرار دارد.
- رتبه جهانی ایران در شاخص “توسعه انسانی” (باسوادی و سطح بهداشت جامعه و …) علی رغم جهش قابل توجه ۵۰ رتبه ای در دنیا، به کمتر از ۷۶ نرسیده است.
- ایران در شاخص فساد اداری در رتبه ۱۳۳ دنیا است.
- ایران از نظر جذب گردشگر در رتبه ۸۰ جهانی قرار دارد.
بر این اساس مشکلاتی چون بیکاری، تورم، گرانی، رانت خواری، نرخ پایین بهره وری، ترافیک و ناهنجاریهای مختلف دیگر؛ مدتهاست که محل اعتراض و شکایت مردم است.
این در شرایطی است که کشورمان ایران، از لحاظ بهره مندی از فاکتورهای مهم پیشرفت و توسعه یک کشور(منابع زمینی، نیروی انسانی و موقعیت جغرافیایی) نه تنها از استانداردهای جهانی عقب نیست بلکه حتی در بسیاری از این آیتم ها جزو کشورهای تراز اول دنیا نیز قرار دارد بطوریکه :
- * ایران رتبه سوم جهان در ذخائر نفت و گاز به عنوان گرانترین و استراتژیک ترین کالا در دنیا را دارد.
- * ایران به لحاظ میزان تولید ناخالص داخلی و به مدد فروش انبوه نفت، رتبه دهم اقتصادی دنیا لقب گرفته است.
- * ایران رتبه دهم دنبا را در جاذبه های توریستی دارد
- * معادن متعدد و غنی همچون آهن و مس و سنگهای تزئینی و…، موقعیت جغرافیایی سوق الجیشی و استراتژیک بسیار برجسته ایران، منابع طبیعی و آب و هوای بسیار مناسب و چهارفصل، ضریب هوشی بالا و نیروی انسانی متبحر، فرهنگ و تمدن غنی و پتانسیل های متعدد دیگر ایران را شاید در کمتر کشوری در دنیا بتوان پیدا کرد و این شاخصها بسیار بالاتر از تراز متوسط جهانی است.
اینجاست که افکار عمومی کشور با مشاهده معضلات موجود و مقایسه پتانسیل های ویژه و بسیار بالای ایران نسبت به دیگر کشورها بیش از پیش از وضعیت خود ناراضی و شاکی می شوند.
تا اینجا شاید همه وحدت نظر داشته باشیم و هدف اصلی نگارنده نیز بازگویی این بدیهیات نیست بلکه آسیب شناسی و بررسی چرایی عدم بالندگی مناسب و گرفتاری کشور در این وضعیت و حل پارادوکس “ایران، جامعه گرفتار با منابع سرشار” است. بخصوص اینکه در آستانه تشکیل دولت جدید و تدوین مانیفست کاری دولت یازدهم هستیم و در ایام انتخابات ریاست جمهوری نیز مردم مکررا شاهد نظریه پردازی و نطق های هیجانی نامزدهای مطرح در بازگویی این بدیهیات و فریاد دردهای جامعه بودند بدون اینکه این بیمار را معاینه دقیق کرده و برای آن نسخه ای شفابخش، واقعی و بنیادین بنویسند.
نگارنده معتقد و مصر است که بیکاری، تورم، مسکن، درآمد ملی پایین، بی عدالتی اجتماعی و اقتصادی، ترافیک، خدمات ضعیف اداری و … معضل اصلی کشور نیست و لزومی هم به بازگویی مکرر و بدون نتیجه این مشکلات چه از طرف متولیان جامعه (اعم از مسئولین و نمایندگان مجلس و نخبگان و افراد صاحب نظر) و چه از طرف مدعیان نجات کشور(اعم از فعالان سیاسی و نامزدهای انتخاباتی) نیست بلکه آفت اصلی کشور و ریشه تمام این مشکلات از تگاه نگارنده، سه عنصر کلیدی و مغفول :
- ناکارآمدی در مدیریت ها
- رانتخواری از ثروت های ملی
- پنهان کاری از ضعف های موجود
و یا به عبارتی سه پارامتر مهم مدیریت، عدالت و صداقت است. البته مناسبات بین المللی ایران و تحریم های خارجی درازمدت هم در بوجود آمدن این وضعیت بی تاثیر نیستند ولی انبوه فرصتها و پتانسیل های موجود در کشور جایی برای رفع تکلیف و فرافکنی مشکلات باقی نمی گذارد و حتی می توان این تهدیدات را به فرصت تبدیل کرد.
در پروسه معروف مدیریت منابع یعنی : داده ← فرآیند ← ستاده ، اگر “داده”ها یا همان منابع، بهترین و بیشترین مقدار را هم داشته باشند ولی مرحله “فرآیند” ( شامل تکنولوژی، نیروی انسانی، قوانین ، ساختار و …) ناکارآمد و معیوب باشد شاهد ستاده ای(محصول) نامطلوب خواهیم بود. همچنین اگر “داده” و “فرآیند” کامل و کارآمد بوده و “ستاده” هم مطلوب شود ولی به علت رانتخواری و فساد، بخش زیادی از این “ستاده” در انحصار عده خاص و قلیلی قرار گیرد، بازهم شاهد نارضایتی بین مردم خواهیم بود. و آخر اینکه اگر به علت عدم شفافیت، شاهد پنهان کاری و کتمان ناکارآمدی “فرآیند” و یا رانت خواری در “ستاده” و “منابع ملی” باشیم هیچ امیدی به اصلاح سیستم و بالندگی جامعه نخواهد بود.
ناگفته پیداست که این پروسه معیوب، موجب ایزوله شدن حداکثری یک سیستم و خروجی ضعیف و نامطلوب سیستم اداره کشور می شود و اینجاست که جامعه شاهد بروز مشکلاتی چون تورم، بیکاری، نارضایتی مردم و …. و تلنبار شدن آن در طول سالیان متمادی می شود.
لذا تاکید می شود بیکاری و تورم و بی عدالتی و سطح پایین درآمد ملی و…، معلول (ستاده ضعیف) هستند نه علت. و با توجه به مطلوب بودن منابع کشور(داده ها) لاجرم برای ریشه کنی علتها و حل اساسی مشکلات باید به فکر اصلاح فرآیندها یا همان مدیریت منابع (از طریق کارآمدی و بهینه سازی سیستماتیک)، اصلاح سیستم نظارتی با هدف تحقق عینی عدالت و قانون مندی، و در آخر سیاست شفاف سازی کامل و حذف مصلحت های کاذب یا همان صداقت پیشگی ( با کمک نخبگان صادق و رسانه های آزاد) بود.
با این تفاصیل می توان نتیجه گرفت که غفلت از این آفتهای ریشه ای و برخی مصلحت اندیشی های غلط و نهادینه شده از سوی متولیان امور در سالهای متمادی گذشته، موجب بروز معضلات تبعی ریز و درشت فراوان شده است و در این میان مدعیان اصلاح امور نیز فقط در نقش منتقد ظاهر شده و بجای ریشه یابی معضلات و درمان واقعی، به گفتار درمانی و شعار اکتفا می کنند و این یعنی انباشت تدریجی مشکلات و غوطه ور شدن کشور در انبوه گرفتاریها و تبدیل آنها به معضلی لاینحل.
البته باید متذکر شد بخشی از این مشکلات به خود مردم برمی گرد چراکه در دراز مدت به این وضعیت و آفتها عادت کرده و خود نیز مبتلا به آن شده اند و بجای تلاش برای ریشه کنی آن خود بر شاخ و برگ آن می افزایند.(بطور مثال عموم مردم پارتی بازی را به عنوان یک واقعیت گریز ناپذیر مورد استفاده قرار می دهند و یا در ادارات شاهد بی انگیزگی و رخوت کارمندان هستیم)
در این شرایط عدم ایفای نقش و احساس مسئولیت از سوی خواص، بخصوص نخبگان و رسانه ها و اصحاب تریبون های عمومی موجب تلنبار شدن معضلات و تبدیل آن به یک رویه رایج و نهادین در جامعه شده است.
بابک محمدزاده علمداری/ تحیلگر مسائل سیاسی-اجتماعی و دانشجوی کارشناسی ارشد مدیریت دولتی
/ تبریز – خرداد ۹۲ /
Tuesday, 25 February , 2025