ویروس کووید-۱۹ نه تنها کارآمدی مدیریت بحران دولتها را به چالش کشیده بلکه بازنگری در نظم جهانی و جهانبینیهای سیاسی را الزامآور ساخته است. همچنان که زمانی شیوع طاعون در اروپا ره به رنسانس برده بود.
یادداشت تحقیقی؛ اختصاصی پایگاه خبری تحلیلی اعتدال آذربایجان:
جهان پساکرونا چگونه خواهد بود؟ کدام حوزها تغییر خواهند یافت و چطور؟ اینها سوالات مهمی است که دغدغه اصلی امروز بسیاری از اندیشمندان و سیاستمداران در پی شیوع گسترده پاندمی کرونا در جهان شده است.
در این خصوص، نویسنده یادداشت طی تحقیق زیر، به بررسی ابعاد مختلف این موضوع و نظریات تعدادی از صاحبنطران و سیاستمداران مطرح خارجی پرداخته و در پایان یادداشت، نگارنده به پیش بینی و تحلیل شخصی از تحولات جهان پساکرونا بر اساس قرائن مشهود و نظرات محتمل، پرداخته است.
آینده جهان در پساکرونا و نظریه اثر پروانه ای
اثر پروانه ای میگوید امکان دارد تغییری کوچک در یک سیستم (مثلا سیستم جوی سیاره زمین) بتواند باعث تغییرات شدید شود. مثلا بالزدن پروانه در اینسوی دنیا، باعث وقوع طوفان در کشوری دیگر شود. واقعا چه کسی فکر میکرد، ظهور ویروسی در چین، باعث آزاد شدن برخی زندانیان در ایران، کم آمدن دستمال کاغذی در فرانسه، افزایش فروش اسلحه در آمریکا، افزایش فروش اینترنتی در آلمان، بسته شدن مرزهای ایتالیا، کاهش آلودگی هوا در تهران و رایگان شدن دستیابی به میلیونها کتاب و فیلم شود؟
پاسخ این پرسش که آیا جهان پساکرونایی جهانی متفاوت از جهان کنونی خواهد بود، محتملا مثبت است. اما کسی به درستی نمیداند که دامنه این تفاوت و دگرگونی چه خواهد بود.
گستره تاثیرات بیماری کرونا، فراتر از حیات اقتصادی کشورها و مناسبات بازرگانی بینالمللی بوده و عملا حوزههای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را هم شامل میشود.
پاندمی کرونا، شوک سنگینی به نظم چند صد ساله جهان وارد کرد و از نگاه بسیاری، شکست مدل فعلی حکمرانی و نظم فعلی در جهان و نمایش ناکارآمدی مدیریت و مدیران فعلی را در پی داشته است چون ساختار قدرت بین الملل کنونی، توان کافی برای درمان این زخم و جبران پیامدهای وسیع آن را نداشت.
به اذعان صاحبنظران مختلف ، جهان نیازمند نظم جدید است که به سرعت ساخته میشود لذا باید سریع در ساخت و راه اندازی یک نظم جدید و پروژه موازی جهت انتقال به یک سیستم پس از کرونا مداخله کرد.
ویروس کووید-۱۹ نه تنها کارآمدی مدیریت بحران دولتها و نظم جهانی را به چالش کشیده بلکه بازنگری در باورهای دینی و جهانبینیهای سیاسی را الزامآور ساخته است. همچنان که زمانی شیوع طاعون در اروپا ره به رنسانس برده بود.
اختلافات نظرات اندیشمندان درباره آینده جهان در پساکرونا
طبقه های فکری مختلفی درباره علت بروز این بحران و تحلیل جهان پساکرونا پرداخته اند که در ادامه گزارش بیان خواهد شد لیکن آنچه مسلم است، تقویت یا افول برخی نظریه های سیاسی و مکتب های فکری و مدل های حکومتی محتمل می باشد و در این راستا تلاش های مختلفی از طرف طیف های فکری گوناگون برای شکل دهی افکار و اعمال دیدگاه های مختلف مدنظر اندیشمندان و سیاستمداران شروع شده است که البته در این زمینه باید توجه داشت، در این مسیر پر پیچ و خم، هرکس محکمتر وارد شود میتواند نظم نوین را مطابق نظر خود تغییر دهد لذا فعلا نمیتوان قطعیتی برای این پیش بینی ها دانست. بطور خاص می توان اشاره کرد، برخی متفکران در تحلیل خود از جهان پساکرونا قصد دارند نظام غربی را با یکسری اصلاحات نجات دهند و متقابلا برخی صاحبنظران نیز، بحران اصلی بشریت را تنهایی او و چالش هویت و عدالت دانسته و دنبال برجسته سازی این نگاه در جهان پساکرونا هستند.
نگاه اجمالی به تحلیلهای ارائه شده توسط برخی صاحبنظران و سیاستمداران درباره جهان پساکرونا
اندیشمندان سیاسی مختلفی درباره جهان پساکرونا و نظامات بین المللی پیش رو، سخن گفته اند که هرچند فاقد وحدت نظری و دیدگاه یکسان هستند ولی، اغلب معتقد به تغییرات مهم و جدید می باشند که در زیر برخی از این نظریات بیان می شود.
تغییرات نظم جهانی از دید هنری کسینجر و نوام چامسکی
هر دو این نظریه پردازان معروف آمریکایی پذیرفته اند که پیامدهای کرونا، نظم جهان را تغییر خواهد داد؛ اما در مقام ارایه راهکار، کیسینجر از تقویت اصول لیبرال و چامسکی از دنیای انسانی نام برده اند.
کیسینجر با وجود آنکه می گوید دولتهای غربی باید پروژه ای برای آینده داشته باشند، ولی به برخی توصیه های تکراری اکتفا کرده و صرفا پیامدهای پساکرونا را بسیار وسیع می داند و می گوید تحولات سیاسی و اقتصادی که به وجود آمده می تواند برای نسل ها ادامه داشته باشد و اگر ما نتوانیم این دو را پشت سر هم انجام دهیم، با بدترین حالت روبه رو خواهیم بود.
در طرف دیگر، کیسینجر از دولت و جامعه امریکا می خواهد که روی سه زمینه اصلی تمرکز کند: اول، مقاومت جهانی از طریق توسعه تحقیقات علمی را نسبت به بیماری های عفونی تقویت کند. دوم، تلاش کند تا زخم های اقتصاد جهانی را بهبود ببخشد و برنامه هایی به منظور جلوگیری از هرج و مرج و بهبود زندگی آسیب پذیرترین افراد جمعیت جهان ارائه کند. سوم، پاسداری از اصول نظم جهانی لیبرال را جدی بگیرد. کیسینجر در پایان نتیجه می گیرد که چالش کنونی جهان، مدیریت بحران و ساخت آینده به طور همزمان است.
چامسکی با آنکه شجاعانه تر از کیسینجر وارد شده و از آرزوی شکل گیری یک جامعه انسانی در آینده سخن به میان آورده، ولی به بحران های اصلی نظام سرمایه داری اشاره نمی کند. وی بحران های جهان پساکرونا را گرم شدن زمین و جنگ هسته ای می داند.
نوام چامسکی، سیاستهای نئولیبرالی را مانع پیشگیری از فاجعه کرونا دانسته و معتقد است که با وجود اینکه دولت ها آگاهی لازم را از ویروس کرونا داشته اند اقدامات پیشگیرانه کافی را به عمل نیاورده اند.
کرونا و شوک درمانی جهانی از نگاه نائومی کلاین
“نائومی کلاین”که عبارت «شوک درمانی» در جهان سیاست با نام وی و کتاب و مستند معروف وی، به نام «دکترین شوک – ظهور سرمایه داری فاجعه محور»، پیوند خورده است رفتار طبقه قدرتمند در بحبوحه بیماری همه گیر کرونا را از همین منظر تحلیل می کند. وی بر این باور است این طبقه می خواهد از فرصت کرونا برای اجرای «شوک درمانی جهانی» بهره برده و بقایای دموکراسی را نیز نابود سازد.
از نگاه وی، «شوک درمانی» روش کثیف و کارآمدی است که حکومت های خودکامه برای رهایی از بقایای قید و بند دموکراسی آن را به کار می بندند.
یورگن هابرماس و تاکید بر اثبات“نادانی” انسان و خطر وسوسۀ تفکر ابزاری
“یورگن هابرماس” آلمانی از مهمترین فیلسوفان در قید حیات دنیای امروز در گفتگویی با روزنامۀ فرانسوی لوموند، نتایج اخلاقی و فکری اپیدمی جهانی کووید ١٩ را میشکافد و قبل از هر چیز بر “نادانی” انسان تأکید میکند.
روزنامۀ لوموند در نخستین سؤال این گفتگو از هابرماس میپرسد: این بحران بیماری جهانی از نظر اخلاقی، فلسفی و سیاسی چه به ما میآموزد؟ هابرماس پاسخ میدهد: “از نظر فلسفی، میبینیم که این اپیدمی جهانی، اندیشیدن را نزد همه تقویت کرده. نوع تفکری که تاکنون منحصر به کارشناسان بود، حالا نزد مردم عادی بیشتر شده: هر کس باید تصمیم بگیرد و دست به عمل بزند، آنهم با آگاهی از ندانستن”
هابرماس در ادامه تأکید میکند که، دولتها و یا کارشناسان همه چیز را در مورد ویروس کرونا نمیدانند. دولتها کاملاً آگاهند که متخصصان ویروسشناس که به آنها مشاوره میدهند دانستههای محدودی دارند و بنابراین باید با اتکاء به همین دانستههای محدود تصمیمگیری کنند. شهروندان نیز این وضعیت را به خوبی میبینند. هیچوقت مردم به این روشنی ندیده بودند که تصمیمگیری سیاسی در شک و تردید و “ندانستن” انجام میشود. به باور هابرماس “شاید این تجربۀ کمسابقه تأثیری بر آگاهی عمومی داشته باشد”.
این فیلسوف آلمانی همچنین با اشاره به چالشهای اخلاقی اپیدمی می گوید: پزشکان گاه ناچار میشوند که گزینشی عمل کنند و اصل “برابری درمانی و بهداشتی” را زیر پا بگذارند. مثلاً مجبور میشوند که به بیمار جوانتر الویت بدهند.
هابر ماس میافزاید: “ولی حتی در مواردی که بیمار سالخورده داوطلبانه از حق خود میگذرد – که این رفتاری تحسینآمیز است – باز هم باید پرسید: یک پزشک چگونه میتواند زندگی یک انسان را ارزشگذاری کند؟”
وی همچنین در خصوص ابعاد سیاسی آن میگوید: ” تصمیم به خروج از شرایط اضطراری و بهراه انداختن چرخ اقتصاد، الزاماً خطرهایی در پی دارد”
در ادامه این گفتگو آمده است: “پرسش اصلی از نظر هابرماس چنین است: آیا ما حاضریم که به خاطر رونق مادّی و اجتناب از فجایع اجتماعی ناشی از بحران اقتصادی، شمار مرگ و میر بیشتری را بپذیریم؟ وی تاکید دارد، مسئولان سیاسی باید از وسوسۀ تفکر ابزاری و فایدهگرا (اوتیلیتاریستی) بپرهیزند.”
هابرماس در پایان گفتگو با روزنامۀ لوموند بار دیگر اصرار میورزد که تنها راه منطقی برای اروپا، تأکید بر دموکراسی و اتحاد است و تنها “چنین شهامتی است که میتواند ما را از این بنبست پسادموکراسی برهاند”
تغییر تعریف امنیت ملی از نگاه باری بوزان و روبرت کاپلان
در بحث امنیت ملی نیز، به نظر میرسد در سایه افزایش چالشهای جهانی، لازم است تعریف امنیت ملی جامعتر شود. دولتها معمولا مقابله با تهدیدات نظامی و امنیتی را ضروری می دانند و بر دو بعد نظامی و اقتصادی متمرکز شده و دیگر عوامل را در اولویتهای بعدی قرار دادند ولی کرونا نشان داد دولتها باید امنیت بهداشتی را نیز از حیث اولویت، در کنار امنیت نظامی جای دهند.
در این زمینه،”باری بوزان”، کارشناس مسائل امنیتی، مخاطرات فردی و جمعی، تهدیدات گذرا برای مرزها و بحرانهای طبیعی را نیز جزئی از دیدگاه معاصر نسبت به امنیت ملی می داند اما “روبرت کاپلان”از دیگر کارشناسان مطرح این حوزه، ابعاد دیگری را به این تهدیدات افزوده و بیماریهای واگیر دار و حزبگراییهای قبیلهای و عشایری را از جمله تهدیدات جدی برای امنیت جهانی میداند که می تواند بافت اجتماعی کره زمین را بر هم بزند.
به نظر برخی از این صاحبنظران حوزه امنیت ملی، با وجود تمام این تحولات و افکار، دولتها، بهویژه دولتهای بزرگ بر دو بعد نظامی و اقتصادی متمرکز شده و دیگر عوامل را در اولویتهای بعدی قرار دادند، تا اینکه بحران کرونا ظهور کرد و نشان داد تفکر امنیتی قدیمی نسبت به نقش دولت تا چه اندازه نادرست بوده است.
کِس مود و پایان پوپولیسم
رابطه پوپولیسم و کرونا یکی دیگر از آن عرصههایی است که ظرف ماههای گذشته به طور وسیع در کانون توجه بسیاری از تحلیلگران و مفسران در جهان قرار گرفته است و سوال اصلی این است که: اینکه آیا کرونا به حکمرانی اندیشه پوپولیستی در جهان پایان میدهد؟
در این رابطه، برخی از تحلیلگران با اشاره به عملکرد ضعیف دولتهای آمریکا و بریتانیا در مقابله با بیماری کرونا از بنبست خرد کننده پوپولیسم در جهان سخن گفتهاند و برخی دیگر رهایی از اندیشههای پوپولیستی در دوران پساکرونایی را امری محتمل دانستهاند.
ناکارآمدی دولت ترامپ و جانسون در مقابله با بیماری کرونا به حدی بوده است که بسیاری از تحلیلگران در رسانهها و شبکههای اجتماعی نتایج حاصله از اجرای چنین سیاستی را بنبست پوپولیسم دانسته و در این راستا، “مارکوس فلدنکیرشن” در مقالهای که برای اشپیگل نوشته است، از آمیزش مرگبار پوپولیسم و ویروس کووید-۱۹ سخن گفته است. اما آیا بهراستی میتوان تاثیر کرونا بر پوپولیسم را تاثیری ویرانگر و چه بسا مرگبار دانست؟
“کِس مود” یکی از اندیشمندانی است که به پدیده افراطگرایی و پوپولیسم در آمریکا و اروپا پرداخته است.
به زعم وی، رهبران پوپولیست احزاب و دولتهای مختلف، در ارتباط با کرونا واکنشهای گوناگونی از خود نشان دادهاند. در حالی که عملکرد ترامپ و جانسون در مقابله با کرونا همه روزه از سوی رسانههای آزاد کشورهای آمریکا و بریتانیا مورد نقد قرار گرفته است، در برخی دیگر از کشورها همچون هند، اسرائیل، اروپای شرقی، ایران، رهبران پوپولیست فارغ بال سیاستهای خود را دنبال کرده و با افزایش گستره کنترل سیاسی خود بر فعالیت احزاب و رسانهها، برای آرام کردن فضای سیاسی داخلی و پایان دادن به اعتراضات سیاسی در کشورهای خود بهره گرفته است.
کس مود از این رو بر این باور است که با عزیمت از رویکرد متفاوت رهبران پوپولیست در قبال بحران کرونا، نمیتوان سرنوشت واحدی برای آنان در دوران پساکرونایی قائل شد.
تحلیلگر روزنامه گاردین در یادداشتی در همین باره مینویسد که برخی از پوپولیستها به علت عملکرد ناموفق خود در مهار بحران ناشی از کرونا قطعا آسیب میبینند، حال آنکه شاید برخی دیگر در همین رابطه حتی تقویت شوند و یا وضعیتشان تفاوت چندانی با دوره پیش از شیوع کرونا نکند.
با عزیمت از تحلیل کس مود، پیش بینی پایان گرایشهای پوپولیستی و شکست پوپولیسم در دوران پساکرونایی، منطقی و واقعی نیست. به سخن دیگر، پایان دوره زمامداری این یا آن رهبر پوپولیست به معنای نابودی و پایان پوپولیسم نیست.
کس مود و تاکید بر پرهیز از شتاب زدگی در پیش بینی ها
کس مود در مقالهای که اخیرا برای روزنامه گاردین نوشته، بحران مالی برخاسته از بیماری کرونا را با بحران مالی سال ۲۰۰۸ مقایسه کرده و اعلام کرده است که در آن هنگام نیز بسیاری از تحلیلگران از تحولات عمیق اقتصادی و اجتماعی جهان پس از آن بحران مالی سخن گفته بودند، پیشبینیهایی که عملا متحقق نشدند.
به باور کس مود، بانکهای آمریکا پس از پایان آن بحران مجددا بزرگ و بزرگتر شدند، قدرقدرتی وال استریت ادامه یافت و حتی دانه درشتهای مسئول بحران مالی آمریکا هیچ یک زندان را از درون تجربه نکردند. در این راستا او خواستار خویشتنداری تحلیلگران در ارائه پیشبینیهای مختلف از جمله پیرامون بنبست پوپولیسم و یا مرگ پوپولیسم در اثر شیوع بیماری کرونا شده است.
وقتی پاندمیها دنیا را بهتر میکنند ؛ از طاعون تا کرونا
بیماریهای همهگیر در طول تاریخ میلیونها انسان را به کام مرگ کشیده ضربات سهمگین به پیکر اقتصاد وارد کردهاند. طاعون، وبا و آنفلوانزای اسپانیایی به رغم مرگ گسترده، در عین حال موتور محرک مجموعهای از نوآوری و پیشرفتهای علمی و فناوری(مدرن سازی در پس طاعون مانند چرخ های آبی، آسیاب و دستگاه چاپ، کانل کشی فاضلاب و لوله کشی آب در پس وبا، گسترش تمهیدات بهداشتی و ترقی ویروس شناسی در پس آنفولانزای اسپانیایی) بودند که در نهایت به رفاه بیشتر بشر انجامیید. لذا آیا می توان پیش بینی کرد که میراث ویروس جدید کرونا برای انسان چه خواهد بود؟ هرچند تحولاتی چون سپردن بسیاری از امور به دنیای مجازی همچون دورکاری و توسعه اقتصاد دیجیتال، توسعه مدیریت دولتی، توسعه بیشتر در حوزه های پزشکی و بهداشتی، کاهش آلودگی هوا و افزایش میل به دانایی و بهداشت فردی از جمله دستاوردهای جهان پساکرونا بوده ولی در بلندمدت و آینده، آیا می توان پیش بینی کرد که نتایج مثبت پاندومی کرونا بیشتر خواهد بود یا صدمات و زیان های آن!؟
خلاصه تحقیق و تحلیل شخصی نویسنده
چنانچه در سطور بالا آمد، هرچند برای پیش بینی قطعی ابعاد مختلف جهان پساکرونا هنوز زود است لیکن باتوجه به قرائن موجود ، هرچند می توان گفت تاثیرات منفی کلان اقتصادی از جمله کاهش رشد اقتصادی جهان خصوصا در کشورهای بزرگ و بویژه در صنعت گردشگری و توجه بیشتر به سرمایه گذاری در حوزه هایی چون صنعت دارو و دیجیتال در جهان پساکرونا قطعی است ولی تاثیرات سیاسی و فرهنگی محل چالش است و تا حدود زیادی به نحوه بازیگری حکومت ها و نظریه پردازان بزرگ این حوزه ها دارد.
بر این اساس، علی رغم پیش بینی ناپذیری قطعی تحولات پیش رو در حوزه های سیاسی و فرهنگی، لیکن حسب نظرات مطرح شده توسط صاحبنظران، موارد زیر جزو احتمالات بالا بوده و اجماع زیادی بین نظریه پردازان مختلف دارد:
- به چالش کشیده شدن نظم نوین جهانی خصوصا نظریه گلوبال و نئولیبرالیسم و تلاش برای ساختن نظم جدید و نظریات جایگزین
- تضعیف دموکراسی و نئولیبرالیسم بدلیل خروجی ضعیف سیستم نئولیبرالیستی کشورهایی چون امریکا و انگلیس و بروز هرج و مرج های اجتماعی و بحران زای کرونایی ناشی از محدودیت قدرت دولت مرکزی دولت های مزبور و در مقابل، تقویت دولت مرکزی با تمرکز بر سیاست های کنترلی بیشتر در دولت ها بدلیل عملکرد موفق تر چین و تایوان و هنگ کنگ و هند و ایران در اجرای متمرکزتر تصمیمات کرونایی
- نظم جدید الزاما بر مبنای خواست عمومی غالب و اجماع نظری نخواهد بود بلکه هر طیف نظری که صدایش بلندتر و تلاشش بیشتر باشد، می تواند نظرش را غالب و حاکم کند.
- احتمال پیشی گرفتن شرق بر غرب باتوجه به افول جایگاه ابرقدرتی آمریکا و تضعیف قدرت اقتصادی اروپا
- تقویت ملی گرایی دولتها
- تغییر تعریف امنیت ملی
با این تفاصیل، باید منتظر ماند و دید این بار، این پاندمی جدید، جهان را به چه مسیر جدیدی پیش می برد و آیا همچون پاندمی های بزرگ قبلی، کرونا نیز منشاء تحولات ویژه و عمیق خواهد بود و چگونه؟
بابک محمدزاده علمداری / پژوهشگر و مدیرمسئول اعتدال آذربایجان
- عکس ها آرشیوی است.
Sunday, 23 February , 2025