جرقه پیروزی انقلاب اسلامی ایران در تبریز زده شد/ روزی که خیابان “فرح”، “عباسی” شد!

در تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ در شهر غوغا بود دستجات عزاداری کفن پوش به تظاهرات عظیمی تبدیل شد که تا خیابان فرح (عباسی) امروز ادامه پیدا کرد و در آن روز اسم خیابان فرح به نام حضرت عباس(ع) عوض شد و عباسی نام گرفت.

به گزارش اعتدال آذربایجان، ۴۳ سال گذشت. چه خون دل ها که نخوردیم، چه زخم زبان ها که نشنیدیم، چه شهدایی که ندادیم و چه سختی هایی که نکشیدیم…

۴۳ سال هم اکنون، امام آمد و انقلاب نور را در سراسر سرزمینمان به عرضه نهاد، آمد و همه بانگ سر دادیم که “دیو چو بیرون رود، فرشته درآید”…

امروز ۱۲ بهمن ۱۴۰۰، ۴۳ سال از روزی که خمینی کبیر، بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران به خاک وطن بازگشت می گذرد، ۱۰ روز دیگر از آن روز، جشن انقلاب برگزار می شود و ما صاحب انقلابی ترین جمهوری اسلامی دنیا می شویم.

سراسر این روزها پر از خاطرات تلخ و شیرین بسیاری است، ناصر برپور، یکی از آن مبارزان انقلابی است که همپای مردم تبریز و روحانیت در راهپیمایی‌ها حضور داشت و ناقل خاطرات جالبی است که قسمت هایی  از آن در ادامه می آید:

علت نامگذاری خیابان عباسی

عاشورا و تاسوعای سال ۵۷ در شهر غوغا بود، در بالای عمارت شهرداری تبریز مسلسل و در پشت‌بام ساختمان‌های بلند تیربار گذاشته بودند، در تاسوعا و عاشورای سال ۵۷ شعار” هیهات من الذله” حضرت سیدالشهدا معنای واقعی پیدا کرد، در دسته عزاداری( شاخسی) آن دو روز عزاداران همه کفن‌پوش و شمشیر به دست بودند، جوانان شعارهای حماسی داده و شمشیرها را بر روی آسفالت می‌کشیدند و ماموران آماده شلیک بودند که با کوچکترین بهانه‌ای می‌خواستند مردم را به رگبار ببندند.

دسته عزاداری شاخسی آن روز به قدری عظمت داشت که در مقابل آن حماسه و شور ماموران مسلسل و تیربارها را رها کرده و رفتند.

 روز تاسوعا آقای قاضی نماز ظهر را اقامه کرد، دستجات عزاداری به تظاهرات عظیمی تبدیل شد که تا خیابان فرح ( عباسی) امروز ادامه پیدا کرد. در آن روز اسم خیابان فرح به نام حضرت عباس عوض شد و عباسی نام گرفت.

کلنگ‌زنی مسجد طوبی

تظاهرات ادامه پیدا کرد و از عباسی به آبرسان رسید و از آبرسان به سمت مسجد طوبی فعلی حرکت کردیم. در آن روز آقای قاضی مسجد طوبی را کلنگ‌زنی کرد.

خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه تو

«خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه تو» یکی از شعارهایی بود که در اوایل بهمن‌ماه در میان مردم دهان به دهان می‌گشت و این مبارز انقلاب در مورد این شعار همه‌گیر در میان مردم گفت: روزهای اول بهمن ماه ۵۷ بود که زمزمه آمدن امام راحل به ایران در شهرها پیچیده بود، بختیار که مواضع تند و تیزی در مقابل انقلابیون می‌گرفت اعلام کرد، “ما فرودگاه را بر روی او می‌بندیم” و مردم شعار می‌دادند” خمینی خمینی قلب ما باند فرودگاه تو” و نهایتا امام آمد. از ۲۹بهمن سال ۵۶ تا بهمن ۵۷ نتیجه تلاش‌ها و خون‌های پاکی که به زمین ریخت دیدیم.

مجسمه‌های شاه یکی یکی سرنگون شدند

وی با اشاره به خوشحالی زایدالوصف مردم در پیروزی انقلاب ادامه داد: خوشحالی بسیار فراوانی در میان انبوه جمعیت دیده می‌شد در تبریز قیامت بود، در فاصله بین ۱۲ الی ۲۲بهمن مجسمه‌های شاه در میدان‌های مختلف از جمله میدان نادر، خاقانی و باغشمال سرنگون شد.

اولین مجسمه شاه که جوانان سرنگون کردند مجسمه میدان دانشسرا بود، یکی از جوانان انقلابی با کمک مردم به بالای مجسمه رفت که آن را به زمین بزند، مجسمه خیلی محکم بود  و کنده نمی‌شد، بعد از کلی تلاش کردن کلاه مجسمه شکسته شد و خود آن جوان نیز به داخل حوض که آب آن یخ بسته بود افتاد، جوانان وقتی دیدند مجسمه کنده نمی‌شود یک طناب به دور مجسمه انداخته و آن را با ماشین کشیدند و اولین مجسمه این‌گونه سرنگون شد.

ناصر برپور با یادآوری هجوم منافقین و توده‌ای‌ها به پادگان ارتش اظهار داشت: ۲۳ یا ۲۴ بهمن‌ماه بود منافقین، توده‌ای‌ها و اعضای سازمان مجاهدین پادگان ارتش را به دست گرفته بودند

پادگان را از وجود توده‌ای‌ها و کمونیست‌ها پاک کنید

 صبح زود به در خانه آقای قاضی رفتیم تا بپرسیم تکلیف چیست؟ منتظر بودیم هوا کمی روشن شود تا در بزنیم، دیدیم آقای قاضی با ماشین آمد و گفت شما اینجا چه می‌کنید؟ توده‌ای‌ها پادگان را به دست گرفته‌اند، آن وقت شماها آمده‌اید اینجا.

همگی به سمت پادگان رفتیم، آنها به سمت ما شلیک کردند، به داخل پادگان ریختیم و به هر صورتی که بود  اسلحه برداشتیم آقای قاضی آمد و قوت قلبی برای ما شد.

منافقان، کمونیست‌ها و فدائیان خلق کامیون کامیون سلاح و مهمات را از پادگان خارج کرده و آنجا را کلا تخلیه کرده بودند.

چند روز در پادگان مستقر شدیم، باقی‌مانده‌های رژیم می‌آمدند و تیراندازی می‌کردند بعد از چند روز که آرامش نسبی حاصل شد، حضرت امام خمینی (ره) تأکید کردند، سربازان وظیفه و افسران ارتش به داخل پادگان آمدند و ما فقط با برداشتن سلاح خودمان و آن هم با یک فشنگ از پادگان خارج شدیم.

بعد از آرام شدن وضع پادگان آقای قاضی فرمودند، تشکیل سپاه پاسداران مد نظر حضرت امام خمینی (ره) است جوانان مومن و انقلابی در سپاه عضو شده و هر جوان شایسته‌ای که می‌شناسید را تشویق کنید وارد سپاه شوند. من و برادرم نیز وارد سپاه شدیم و محل خدمت ما پادگان سعیدآباد بود.۴۰ نفر از دوستان با هم بودیم به یکدیگر آموزش می‌دادیم و از همدیگر هم یاد می‌گرفتیم.

این مبارز انقلابی در پایان با تأکید مجدد بر نقش آیت‌الله قاضی در راهپیمایی‌ها و مبارزات مردمی علیه رژیم پهلوی  تصریح کرد: آقای قاضی تیزبینی خیلی شدید و فوق‌العاده خوبی نسبت به افراد داشت، وقتی شخصی را می‌دید همان جا تشخیص می‌داد که این فرد اهل مبارزه و انقلابی است یا خیر، به نحوی با او صحبت می‌کرد که جذب شود و در همه حال پشتیبان بچه‌های انقلاب بود .هر وقت یکی از انقلابیون توسط ساواک دستگیر می‌شد، به هر نحوی بود او را آزاد می کرد.

آقای قاضی یک تنه علم را به دست گرفته بود و اگر بخواهیم از انقلاب صحبت کنیم ولی از آیت‌الله قاضی حرف نزنیم به ایشان ظلم کرده‌ایم، چرا که نقش آیت‌الله قاضی در هدایت و پیروزی انقلاب یک نقش غیر قابل انکار است.

اکنون باید قصه فداکاری‌ها، آزار و شکنجه‌های فرزندان عزیز این ملت بازخوانی و بازگو شوند تا همگان بدانند چه خون‌های پاکی برای به ثمر رسیدن این انقلاب ریخته شده است و اکنون بار این مسوولیت بر دوش رسانه‌هاست که بیش از گذشته در این امر کوشا باشند.