رشد اقتصادی و توسعه کشورها ارتباط زیادی با ماهیت یک نظام سیاسی و یا مدل حکومت ندارد. آنچه در همه این کشورها مشترک بوده و عامل توسعه شده است، بکارگیری علم توسعه و روی کار آمدن یک دولت مقتدر و یکپارچه صرف نظر از نوع حکومت سیاسی بوده است.

یادداشت ویژه اعتدال آذربایجان به قلم سردبیر

توسعه، یک علم است و کاملا تخصصی و مبتنی بر اصول و قواعد علمی و حرفه ای همانند علم پزشکی، علم مهندسی، علم دریانوردی و دهها مقوله تخصصی دیگر.

مثلاً اگر پزشکانی از کشورهای مختلف جهان از مالزی، آفریقای جنوبی، کانادا، بنگلادش یا سوئد در یک جا جمع شوند، و در رابطه با بنیان های علم پزشکی و عوامل سلامت انسان صحبت کنند، احتمالا بیش از ۹۰ درصد صحبت‌های آنها مشترک است. چرا؟ چون علم پزشکی مبتنی بر اصول و قواعد مشخص است. از همین جهت، توسعه و حکمرانی نیز مقوله ای کاملا تخصصی و علمی هستند.

مطالعات تطبیقی و تاریخچه توسعه در جهان نشان می دهد، مدیریت علمی مهمترین زیربنای توسعه بوده است.

اگر نگاهی به مدل های مختلف حکومت و حکمرانی کشورهای مختلف جهان بیاندازیم می بینیم، چین کشوری نیمه کمونیستی، ویتنام یک کشور کمونیستی، امارات و قطر و عربستان کشورهای پادشاهی، اندونزی و ترکیه حکومت نیمه دمکراتیک، ژاپن جمهوری پارلمانی و سنگاپور یک حکومت اقتدارگرا دارد.

در اروپا و آمریکا هم، کانادا و آلمان جمهوری فدرالی دارند، انگلیس جمهوری پارلمانی دارند، آمریکا جمهوری ریاستی، و فرانسه جمهوری نیمه ریاستی نیمه پارلمانی دارد. اما همه این کشورها صرف نظر از مدل حکومت و نوع نظام حاکم، جزو کشورهای پیشرفت کرده می باشند.

حتی جالب است بدانید شروع دوره رشد کشور کره جنوبی با روی کارآمدن دولت نظامی پارک طی کودتا در سال ۱۹۶۲ بوده است و دوران ۱۸ ساله حکومت ژنرال پارک چونگ، رشد اقتصادی بسیار چشمگیری برای کشورش به همراه داشت که البته در ازای محدودیت آزادی‌های مدنی و سرکوب فعالیت‌های سیاسی دگراندیشان به دست آمد!

همچنین کودتای ژنرال سوهارتو در اندونزی در سال ۱۹۶۵ که البته با خشونت و‌ کشتار فراوان انجام شد، به سبب پیاده سازی برنامه های موفقیت آمیز توسعه و از جمله توسعه علمی، سرآغاز جهش اقتصادی در این کشور بود.

در تاریخ غیرمعاصر هم می توان از لوئی چهاردهم پادشاه اقتدارگرای فرانسه نام برد که با تشکیل یک دولت مقتدر و مطلقه توانست فئودال های خودکامه را از بین ببرد و کشور فرانسه را یکپارچه کند. فرانسه در دورۀ پادشاهی لوئی چهاردهم، شاهد افزایش ثروت و قدرت بود و در حقیقت، شکل گیری یک حاکمیت یکپارچه و مقتدر، زیربنای توسعه در فرانسه شد.

بنابراین، از نظر علمی می توان گفت، رشد اقتصادی و توسعه کشورها ارتباط زیادی با ماهیت یک نظام سیاسی و یا مدل حکومت ندارد. آنچه در همه این کشورها مشترک بوده و عامل توسعه شده است، بکارگیری علم توسعه و روی کار آمدن یک دولت مقتدر و یکپارچه صرف نظر از نوع حکومت سیاسی بوده است.

دموکراسی یا بوروکراسی!

این نکته را هم باید متذکر شد که، فرض کاملا غلطی به ویژه در اذهان کشورهای جهان سوم رسوخ کرده مبنی بر اینکه، دموکراسی پایه توسعه است در حالیکه در اصل، این دموکراسی است که نتیجه توسعه است نه برعکس.

تجربه کشورهای ذکر شده خصوصا در کره جنوبی، اندونزی، فرانسه، ژاپن و همچنین کشورهای حاشیه خلیج فارس همچون عربستان و قطر به خوبی نشان می دهد دموکراسی در این کشورها بعد از مرحله رشد و توسعه و آنهم بعضا بصورت نیم بند حاصل شده است نه برعکس.

به عبارتی در توسعه، بوروکراسی بر دموکراسی اولویت زمانی دارد. حتی برخی نظریه پردازان علم توسعه همچون وود ویلسون آمریکایی(که بعداً هم رییس‌جمهور امریکا در ۱۹۱۳ شد) بر جدایی اداره(بوروکراسی) از سیاست(دموکراسی) تاکید داشته و مسیر توسعه را نتیجه تفکیک بین این دو می دانند.

نتیجه اینکه:

ماهیت سیاسی و مدل حکومت، هر حالتی داشته باشد، آنچه بیش از همه مهم است میزان دخالت علم و جامعه نخبگان در تصمیم گیری‌ها و خط مشی های یک کشور و وجود یک دولت مقتدر و حرفه ای است.

حکمرانی خوب، حکمرانی علمی است و اگر دنبال پیشرفت هستیم باید فرمان توسعه و مدیریت امور را بدست شایستگان متخصص سپرد.

  • بابک محمدزاده علمداری/ دکتری مدیریت توسعه و مطالعات تطبیقی