زندگی «ستارخان» را میتوان در ۵ مرحله مهم دستهبندی کرد٫ او ۴۰ سال بیشتر نداشت که انقلاب مشروطه رخ داد٫ در این زمان تا به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی که ۲ سال فاصله بود، در تحکیم پایههای انجمن ایالتی تبریز کوشش بسیار کرد٫ مرحله سوم؛ در فاصله به توپ بسته شدن مجلس در […]
زندگی «ستارخان» را میتوان در ۵ مرحله مهم دستهبندی کرد٫ او ۴۰ سال بیشتر نداشت که انقلاب مشروطه رخ داد٫
در این زمان تا به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی که ۲ سال فاصله بود، در تحکیم پایههای انجمن ایالتی تبریز کوشش بسیار کرد٫
مرحله سوم؛ در فاصله به توپ بسته شدن مجلس در سال ۱۳۲۶ تا ۱۳۲۷ قمری است که بُعد وطنپرستی ستارخان جلوه بیشتری دارد٫ اما مرحله بعد که عامدانه کمترین توجه به آن نمیشود، بازه زمانی رجب ۱۳۲۷ تا ربیعالاول ۱۳۲۸ قمری است که شاهد بیشترین خدمات او به دولت مشروطه در آذربایجان است که طی آن، ستار خان در کنار یِپرم خان و مجاهدان ارمنی به سرکوب شورشها پرداختند٫
در همین اثنا، روسیه اعلام میکند از حضور ستارخان در میان عشایر آذربایجان و مرزهای روسیه ناراحت است و از دولت مرکزی میخواهد تا او را به مرکز بکشاند٫ با این وجود، او نبردهای زیادی به نفع مشروطه انجام میدهد٫ مرحله پایانی زندگی ستارخان که فراز غمانگیز زندگی اوست، از آن زمان تا شعبان ۱۳۲۸ قمری اتفاق میافتد که معمولاً به آن توجهی نمیشود٫ وقتی ستارخان به طهران آمد، استقبال وسیعی از او شد و حتی وکلای مجلس، مقرری برایش وضع کردند٫ پس از آن، ۳ ماه زد و خورد در پارک اتابک رخ میدهد٫ با اینکه هر دو طرف علیه استبداد قد عَلَم کرده بودند، اما اختلاف عمیق داخلی به این نبرد منجر شده بود که یک طرف، مجاهدان تبریز بودند و سوی دیگر آن هم، مجاهدان گیلان به رهبری علی محمدخان تربیت (خواهرزاده سید حسن تقیزاده) و سپهدار تنکابنی بودند که البته آنها به دولت پیوسته و عملاً در شمار قوای دولتی به حساب میآمدند٫
در همین درگیریها بود که شبی، عدهای وارد خانه سید عبدالله بهبهانی میشوند و او را ترور میکنند که ضارب، حیدرخان عمواوغلی بود٫ اگرچه ابتدا اعلام میشود علی محمدخان تربیت و میرزا عبدالرزاق کاشانی او را کشتهاند اما بعداً معلوم شد که ضارب از اتباع روس بود٫ اگرچه دولت اعلام کرد میخواهیم اسلحهها را بگیریم اما نبرد ادامه پیدا کرد که هر دو طرف دچار مشکل شدند که این مسأله، بسیار مغفول مانده است٫ اما جراحت ستارخان، چیزی جز درگیری داخلی مجاهدان نبود که عامل آن، اختلاف آنهایی بود که بعدها رهبران گروههای مشروطهطلب بودند و باعث شدند که به جان هم بیفتند٫ اما در این میان، کسی نمیپرسد که سرنوشت «باقرخان» در این میان به کجا رسید٫ او پس از جنگ جهانی اول، همراه دولت موقت به کرمانشاه رفت و به نبرد با روسها پرداخت اما سرانجام در یکی از جنگها، حوالی قصرشیرین کشته شد و جنازهاش را به چاه انداختند٫
ستارخان که او را یک پهلوان وطنپرست ایرانی میدانم، از شعبان ۱۳۲۸ که دچار جراحت شد تا ذیحجه ۱۳۲۸ قمری (۲۵ آبان ۱۲۹۳ خورشیدی)
۳ ماه پیش از آغاز جنگ جهانی اول درگذشت، ۴ سال خانهنشین بود با این وجود، لقب «سردار ملی» برای او و «سالار ملی» برای باقرخان، پیش از مرگ، به آنها اعطا شد که بسیار مهم است اما میتوان به جرأت، ستارخان را یکی از مظلومترین چهرههای تاریخ معاصر ایران قلمداد کرد٫
٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫٫
مسعود کوهستانی نژاد- پژوهشگر تاریخ معاصر ایران
Friday, 14 March , 2025