اعتدال پرس/ در حالت کلی دستهبندی اصولگرا و اصلاحطلب کاذب است. تقریبا روشن شده است که بسیاری از این افراد بنا به منافع خود در این دو دسته جای میگیرند. البته دینداری و صداقت کسانی که با نام اصولگرا شناخته میشوند در مقابل افراد اصلاحطلب جای دفاع بسیار دارد ومتقابلا فعالان جریان اصلاحات اعتقاد بیشتری […]
اعتدال پرس/ در حالت کلی دستهبندی اصولگرا و اصلاحطلب کاذب است. تقریبا روشن شده است که بسیاری از این افراد بنا به منافع خود در این دو دسته جای میگیرند. البته دینداری و صداقت کسانی که با نام اصولگرا شناخته میشوند در مقابل افراد اصلاحطلب جای دفاع بسیار دارد ومتقابلا فعالان جریان اصلاحات اعتقاد بیشتری به مردم دارند. هرچند این توصیف در هیچ یک از جریانهای سیاسی شمولیت تام ندارد و بعضا برعکس آن نیز صادق است.
به علاوه اصولگرایی و اصلاحطلبی ساختار حزبی ندارند و افراد این دو مجموعه به راحتی بین این دو قابل حرکت هستند. مثال واضحش علی مطهری که چندسال قبل بر اصولگرا بودن خود تاکید داشت و الان گرایشات دیگری دارد.
در جریان رای اعتماد مجلس به کابینه روحانی مشخص شد که اقبال عمومی نسبت به اصولگرایان بسیار کاهش یافته است. این دومین ضربهٔ سهمگین اصولگرایان بعد از شکست در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ بود. این البته بد نیست. برای رسیدن به جایی که دستهبندی کاذب در فضای سیاسی از بین برود و الیگارشی موجود جای خود را – نه در لفظ و بازی با کلمات که در حقیقت جاری – به شایسته سالاری بدهد.
پس میتوان قدم اول را عقب راندن اصولگرایان قرار داد. چه لزومی دارد اصلاحطلبان ابتدا از دور خارج شوند؟ روند عقب رانده شدن اصلاحطلبان از سال ۸۴ آغاز شده بود و از ۸۸ شدت گرفت و تقریبا به نقطهٔ نهایی رسیده بود اما اصولگرایان با عملکرد خود آنان را به صحنه سیاسی بازگرداندند. پس این بار ابتدا باید کمر به حذف اصولگرایان بست که البته بسیار دشوارتر است. اصلاحطلبان در ۴ سال آتی توفیقاتی خواهند داشت و پیشبیینی میشود مجلس آتی از دست اصولگرایان خارج شود و صبغهٔ اصلاحطلبی بگیرد. این فرصت خوبی است. شاید دورهٔ گذار که شرایط خود را دارد برای بازسازی و نوسازی جریان اصولگرایی لازم باشد و در کنار آن باید به فکر جذب افراد با نگاه جدیدی که خارج از مجموعهٔ اصولگرایی سیاسی بیندیشند بود.
اصولگرایی خیلی وقت است که کارایی ندارد. رای اصولگرایی (به صورت تقریبی) همان رای ۴ میلیونی احمد توکلی در برابر خاتمی است. همان رای لاریجانی+ قالیباف+ بخشی از رای احمدینژاد است. اغلب همان رای ۴ میلیونی سعید جلیلی+ بخشی از رای قالیباف است. که البته همین مقدار هم با کمی درایت قابل جابجایی است.
اصولگرایی توانایی فعال کردن پتانسیل مردمی در جمهوری اسلامی را ندارد و اساسا هیچگاه مورد اقبال مردم قرار نگرفته است؛ مگر در عدم حضور جدی رقیب یا با کاندیدای عاریهای. اصولگرایی دورانش تمام شده است.
البته مانند دورههای قبل بسیاری از این امور بسته نظر شورای نگهبان و نهادهای اطلاعاتی و امنیتی است. در نهایت آرزویمان پیشرفت نظام اسلامی است.
Friday, 14 March , 2025