به گزارش اعتدال آذربایجان به نقل از آسا نیوز، قمر طالبی گزارشگر این پایگاه خبری طی گزارشی از مراسم «روزه اولی ها» نوشت: در واپسین روزهای ماه مبارک رمضان، به همراه یکی از همکاران رسانه ای برای تهیه گزارش از مراسم «روزه اولی ها» راهی محله آخماقیه تبریز می شویم. یکی دو ساعت مانده به […]
به گزارش اعتدال آذربایجان به نقل از آسا نیوز، قمر طالبی گزارشگر این پایگاه خبری طی گزارشی از مراسم «روزه اولی ها» نوشت:
در واپسین روزهای ماه مبارک رمضان، به همراه یکی از همکاران رسانه ای برای تهیه گزارش از مراسم «روزه اولی ها» راهی محله آخماقیه تبریز می شویم. یکی دو ساعت مانده به اذان مغرب به مسجد چهارده معصوم (محل برگزاری مراسم) می رسیم.
این مسجد عصر امروز میزبان دختران بچه مدرسه ایست که برای نخستین بار روزه گرفته و به قول معروف «روزه اولی» هستند.
از داخل مسجد صدای همهمه بچه ها به گوش می رسد. وارد که می شویم بانوی جوانی به استقبال مان می آید و ضمن خوش آمدگویی، به داخل راهنمایی مان می کند.
از میان بچه ها عبور کرده و خود را به مقابل جایگاه ویژه برگزاری مراسم می رسانیم. جایگاه با پارچه های ساتن و بادکنک های رنگی رنگی تزئین شده و رحل های چوبی در دو ردیف مقابل آن به صورت منظم چیده شده اند.
تعدادی از دختران با چادرهای سفید و تاج گل بر سر، مقابل رحل ها نشسته و منتظر شروع برنامه هستند. گاهی خم شده و در گوش هم چیزی می گویند و خنده ریزی می کنند.
کنارشان جایی پیدا کرده و می نشینیم. پس از دقایقی با پخش آیاتی چند از کلام الله مجید از بلندگوی مسجد برنامه به صورت رسمی آغاز می شود.
فرشتگان کوچک ضیافت الهی که تا چند دقیقه پیش صدای همهمه شان در مسجد پیچیده بود، به احترام قرآن سکوت کرده و گوش جان به کلام الهی می سپارند.
در ادامه سرود ملی از بلندگوی مسجد پخش می شود و همه ی حضار به احترام به پا خواسته و همراه هم سرود ملی را زیر لب زمزمه می کنند.
پس از آن خانم مجری جوان در جایگاه ویژه قرار می گیرد و پس از سلام و احوال پرسی گرم با دختران دانش آموز، از آنها می خواهد تا همگی با هم سرود «روزه اولی» را با هم بخوانند.
فرشته کوچولوهای ۹ ساله نیز یکصدا با هم این سرود دلنشین را می خوانند؛
آدم تا وقتی که عاشق نباشه
با اشک شوق چشمش تر نمیشه
منم دعوت شدم مهمون هستم
برام حسی از این بهتر نمیشه
خوشحالی یعنی روزه اولی باشی
عاشق علی باشی ماه رمضون باشه
خوشبختی یعنی نون حلال بابا
مهر حضرت زهرا تو خونمون باشه
من از سحر منتظر اذون افطارم
رو ظرف آب سفرمون نشونه می ذارم
بگم حسین تشنه لب خیلی دوست دارم
ماها نقلی خونه زندگیمون
مثل افطار هامون صاف و سادست
شاید کم به نظر بیاد ولی خب
عوضش سفرمون با برکت هست
آرامش یعنی امیدت خدا باشه
دلت کربلا باشه بمونی پای حسین
آرامش یعنی خنده باشه رو لب ها
یعنی ببارن چشمات فقط برای حسین
اول ماه رمضون تا اون روز آخر
وقتی که خیلی تشنمه گفته بهم مادر
بگم فدای خشکی لب علی اصغر
من از سحر منتظر اذون افطارم
رو ظرف آب سفرمون نشونه میذارم
بگم حسین تشنه لب خیلی دوست دارم
در ادامه خانم مجری با شعر و آواز اسامی امامان را می خواند و از بچه ها می خواهد تا او را همراهی کنند. اول امام … و دختر کوچولوهای بچه مدرسه ای با صدای بلند می گویند؛ علی. دوم امام … بچه ها اینبار صدای شان را بلندتر کرده و می گویند؛ حسن…
بلافاصله پس از آن حاج آقا بخشی، روحانی مسجد چهارده معصوم در جایگاه ویژه قرار می گیرد. خوش و بش گرمی با بچه ها کرده و به شوخی و خنده تعدادی از احکام دین را با این فرشته ها مرور می کند.
برگزاری مسابقه مهیج ترین بخش برنامه حاج آقا بخشی است. جایزه های کوچک و بزرگ با کاغذ کادوهای رنگی رنگی کنار دست حاج آقا چشم نوازی می کنند.
حاج آقا چندین سوال از بچه ها می پرسد و به هر کسی که پاسخ درست داد، جایزه ای می دهد.
فرشته کوچولوها با اشتیاق به سخنان حاج آقا بخشی گوش می دهند و طی مدتی که حاج آقا برنامه دارد آنقدر می خندند و خوشی می کنند که گذشت زمان را متوجه نمی شوند.
با اتمام برنامه حاج آقا بخشی، خانم مجری بار دیگر در جایگاه ویژه قرار می گیرد و به دختر کوچولوها اطلاع می دهد که تنها دقایقی به اذان مغرب مانده و از فرشتگان ۹ ساله می خواهد
تا برای ادای فریضه ی نماز آماده شوند.
فرشته کوچولوها با شنیدن این سخن به تکاپو می افتند و برای وضو گرفتن راهی وضوخانه مسجد می شوند. نوای روح بخش اذان در مسجد طنین انداز می شود و دختران بچه مدرسه ای برای ادای نماز به صف شده و نماز مغرب و عشا را به امامت حاج آقا بخشی ادا می کنند.
ضیافتی برای ۸۰ دانش آموزِ روزه اولی
از فرصت استفاده کرده و به سراغ خانم فتحی، مسئول برگزاری مراسم می روم و از او درباره مراسم می پرسم.
او درباره ایده برگزاری این مراسم می گوید: «چندین ماه پیش با تعدادی از دوستان فعال در حوزه کودک اقدام به راه اندازی گروه جهادی حنیفا کردیم. این گروه جهادی در حال حاضر ۲۴ نفر عضو دارد و طی این مدت چندین برنامه فرهنگی در مناطق کم برخوردار تبریز اجرا کرده است.»
خانم فتحی ادامه می دهد: «با اعضای گروه تصمیم گرفتیم تا چندین برنامه فرهنگی برای کودکان در ماه مبارک رمضان اجرا کنیم. در ادامه پیشنهاد برگزاری مراسم روزه اولی ها مطرح شد و تمامی اعضا از این پیشنهاد استقبال کردند. قطعا برگزاری چنین مراسماتی در عین حال که باعث نزدیکی بیشتر کودکان با خداوند متعال می شود، خاطره خوبی از ماه مبارک رمضان در یاد کودکان به جا می گذارد.»
او می گوید: «در این مراسم نزدیک ۸۰ نفر از دختران روزه اولی مدرسه ابتدایی انصارالحسین شرکت دارند. تمامی هزینه های مراسم توسط اعضای گروه تامین شده و هر کدام از اعضا بخشی از هزینه مراسم را بر عهده گرفته اند.»
وقت افطار است و خوب می دانم که خانم فتحی کلی کار دارد که باید به آنها برسد. بنابراین بیش از این وقتش را نمی گیرم.
حالا نوبتی که هم باشد، نوبت افطار است. میهمانان کوچک ضیافت الهی که از شوق برخورداری از الطاف بی منت الهی از صبح تا غروب از خوردن و آشامیدن امتناع کرده اند، دور سفره افطار جمع می شوند.
سفره افطار در عین سادگی به طرز زیبایی تزئین شده و پر است از خوردنی های مخصوص افطار، از خرما، شکلات و بامیه گرفته تا سوپ و پلو.
اینبار تصمیم می گیرم به سراغ فرشته کوچولوها بروم تا از حس و حال روزه داری شان بپرسم.
روزه یِ راستکی!
«آخ جون بالاخره تونستم روزه بگیرم و روزه اولی باشم…»
این حرف را یکی از دختر کوچولوها به دوست بغل دستی اش می گوید و با خوشحالی ادامه می دهد: «پنج شش باری خواستم روزه بگیرم ها، ولی ظهری گشنه ام شد و مجبور شدم روزه ام رو بشکونم. مامانم میگه عیب نداره تو روزه کله گنجشکی گرفتی ولی کوثر من دوست دارم مثل آدم بزرگ ها روزه بگیرم، روزه راستکی و کامل ِ کامل…»
کوثر با سر سخنان دوستش را تایید می کند و می گوید: «منم چندین بار روزه کله گنجشکی گرفته بودم ولی امروز اولین بار هستش که روزه ام رو کامل گرفتم و تا عصر چیزی نخوردم. حس می کنم بزرگتر شدم یسنا.» این را می گوید و هر دو می زنند زیر خنده.
کنارشان می نشینم و می گویم؛ چه خبر بچه ها؟ روزه داری خوش گذشت؟
دوستی با خدا؛ قشنگ ترین حس دنیا
یسنا نگاهی به دوستش می کند و با شیرین زبانی می گوید: «بله خاله، حس خیلی خوبی داشت، حس دوستی با خدا، و این قشنگ ترین حس دنیاست.»
مراسم به اتمام رسیده و همه باید مسجد را ترک کنیم. در راه بازگشت به خانه این جمله یسنا را چندین بار در ذهنم مرور می کنم. «دوستی با خدا، قشنگ ترین حس دنیاست.» این جمله زیباترین و دلنشین ترین جمله ای بود که در عمرم شنیدم…
Wednesday, 21 May , 2025