عطاءالله مهاجرانی در سایت خود به ماجرای سخنرانی اش در مسجد طوبی تبریز پرداخته و با اشاره به مذاکره اخیر ایران و آمریکا، خواستار «اقناع جوانان پرشور انقلابی» شده است. به گزارش اعتدال پرس، وی در این یادداشت نوشته است: «سالها پیش! در خردادماه سال ۱۳۶۹ مقالهای در روزنامه اطلاعات منتشر کردم، عنوانش «مذاکره مستقیم» […]
عطاءالله مهاجرانی در سایت خود به ماجرای سخنرانی اش در مسجد طوبی تبریز پرداخته و با اشاره به مذاکره اخیر ایران و آمریکا، خواستار «اقناع جوانان پرشور انقلابی» شده است.
به گزارش اعتدال پرس، وی در این یادداشت نوشته است: «سالها پیش! در خردادماه سال ۱۳۶۹ مقالهای در روزنامه اطلاعات منتشر کردم، عنوانش «مذاکره مستقیم» بود. محشر کبری شد. هر دو جناح و برخی شخصیتها با صراحت تمام هر چه خواستند گفتند و تا هر جا میتوانستند تاختند. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب موتلفه و انجمن اسلامی اصناف و دفتر تحکیم و … بیانیه صادر کردند و مقاله را محکوم کردند. حتی بچههای دفتر تحکیم در صحن دانشگاه تهران تظاهرات راه انداختند. اگر همان یادداشت صمیمانه مقام رهبری (۱) نبود، روشن نبود سرانجام نویسنده آن مقاله به کجا میانجامید
اکنون این مذاکره مستقیم انجام شده است. گر چه پیش از این در سطوح مختلف با آمریکاییها مذاکره صورت گرفته است. منظورم مذاکره رویاروست، مثل مذاکره با مک فارلین، و نه رد و بدل پیامها که همیشه رفتار جاری هر دو دولت و یا کشور بوده است. این بار چند نکته قابل توجه به نظرم میرسد.
یکم: جوانانی که در فرودگاه جمع شدند و لنگهگفش پرتاب کردند و شعار دادند، جوانانی پرشور و انقلابی هستند. میبایست آنها را قانع کرد و با ها سخن گفت. تجربه خودم را برایتان میگویم. تبریز رفته بودم. قرار بود در مسجد طوبی – با همان گنبد زیبای خاطرهانگیزش – صحبت کنم. از ماشین که پیاده شدم، با موجی از جوانان حزبالله روبهرو شدم. با شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه به استقبال آمده بودند. با آن چنان شوری شعار میدادند که به نظرم رسید لحظاتی دیگر مرا به عنوان دشمن ولایت فقیه از صحنه زمین و زمان بر میاندازند. وارد شدیم. جمع ما به ناگزیر به قسمت خواهران رفتیم! یعنی راه دیگری هم نبود. راهنمایمان هم دوستان تبریزی بودند. برادر بسیار عزیز آقای جبارزاده نماینده تبریز هم همراهم بودند یا من همراه ایشان بودم. گفتم: به برادران حزبالله بگویید تریبون مسجد از آن آن ها، من هم به عنوان شنونده مینشینم و دست آخر به همه پرسشها جواب میدهم. مذاکره غیر مستقیم بود. سرانجام پذیرفتند. وارد سالن اصلی مسجد شدیم.
جمعیت موج میزد. یکی از برادران حزبالله صحبت کرد. صحبتش قابل پیشبینی بود. من هم پاسخ دادم. تاثیر کلام لااقل در بین بخشی از جوانان مشهود بود … برق اشک در چشمان بچههای حزبالله!
هنوز هم باور دارم که بایست با این جوانان و یا همان کسانی که برای این جوانان فکر و نظریه میسازند سخن گفت. همه ما شاهد بودیم که دکتر ولایتی با همان متانت همیشهاش چگونه پاسخ آقای جلیلی را در مناظره تلویزیونی انتخابات داد و کارنامه گروه مذاکرهکننده را بر آفتاب افکند. اکنون هم به نظرم صدا و سیما، روزنامهها و مساجد میبایست فرصتی فراهم کنند تا دو سوی این ماجرا با هم حرف بزنند.
اکنون فرمانده سپاه که البته قرار بود از جلد پاسدار سیاسی که لزومی ندارد، خارج شوند، در همان جلد به تفسیر مذاکره دکتر روحانی پرداختهاند، منتها حرفشان بسیار مهم است. گفتوگوی تلفنی را یک اشتباه تاکتیکی خواندهاند. پیداست ایشان با اصل گفتوگو به عنوان یک استراتژی مخالف نیستند یا حداقل با اصل گفتوگو موافقند و اشکالشان به زمان و موقعیت است. آشکار است که تابوی مذاکره با شیطان شکسته است اما شرایط ذهنی و استدلالی و اقناعی آن برای افراد حزباللهی یا حرباللهی هنوز فراهم نشده است.
همانانی که آرزوی جبهه و جنگ را دارند تا در باغ شهادت دوباره باز شود و … نمیتوان با زبان اتهام و طرد با این جمع سخن گفت. آنها غیر از شوری انقلابی و احساساتی بیمهار، متاعی ندارند. نه مبانی دینی را خوب میشناسند، نه تاریخ اسلام را و نه تاریخ معاصر جهان را. لیکن اگر اقناع نشوند، دوباره نشستهایی از نوع دخمه شکل میگیرد. به تعبیر جناب آقای خاتمی ممکن است باز هم صدای گلوله به گوش برسد. سخن سعید عسگر یادتان است؟ در دادگاه میگفت: من که نمیخواستم سعید حجاریان را بکشم. میخواستم گلوله از دهانش رد شود تا دیگر از آن حرفها نزند. این جوانان هنوز هستند اما می توان اندیشه و انگیزه آنها را با گفتوگوی اقناعی تغییر داد.
——————————————————————————————-
۱- متن پیام رهبر معظم انقلاب به مهاجرانی به نقل از khamenei.ir:
«بسمه تعالی
برادر گرامی، آقای عطاءالله مهاجرانی
شنیدم بعضیها از حرفهای امروز من، قصد طعن و توهینی نسبت به جنابعالی استنباط کردهاند و شاید بعضی خواستهاند یا بخواهند آن را مستمسکی برای اهانت به شما بسازند.
اعلام میکنم که این استنباط غلط است. من یک فکر را تخطئه کردهام و نیت توهین به کسی نداشتهام و اگر بدون ارادهی من به شما توهین شده است، از شما عذر میخواهم. من شما را ده سال است به صدق و صفا و طهارت میشناسم و مطمئنم جز دلسوزی و خیرخواهی، نظری نداشتهاید.
شما همچنان برادر خوب من هستید و حداکثر آن است که به توصیهی شما در مقالهی «مذاکرهی مستقیم» عمل نخواهیم کرد.
والسّلام علیکم – سیّدعلی خامنهای – ۱۲/ ۲/ ۱۳۶۹»
احمد
تاریخ : ۲۰ - مهر - ۱۳۹۲
متاسفانه برادرمان شاهدهم دروغ میفرماینداینجانب هم درآن جلسه حضورداشتم آقای دکترجبارزاده به عنوان نماینده تبریزدرمجلس شورای اسلامی قبل ازآقای دکترمهاجرانی پشت ترییون قرارگرفتندودرخصوص آزادی بیان ومیهمان نوازی های آذربایجانیها صحبت کردندوازجمعیت حاضردرخواست نمودندکه باحفظ شان یک وزیرنظام جمهوری اسلامی به سخنان آقای دکترمهاجرانی گوش دهیم ودکترمهاجرانی هم به سئوالات یک آقای حزب الهی بامتانت تمام جواب دادندازانتهای مسجدکه محل اجتماع بچه های حزب الهی بودیک بچه حدودسیزده ساله که لباس مشکی به تن وتسبیح به دست بودباشعاروزیرارشاداصلاح بایدگردد ازجایش بلندشدکه مورداعتراض شدیدحاضران قرارگرفت واصلادرگیری نبوددربیرون مسجد وپس ازحدودنیم ساعت که ازرفتن دکترمهاجرانی گذشته بودعده ای بابلندگردن پیرمردحزب الهی مشهوربامحاسن بلندش شغارحسین حسین شعارماست شهادافتخارماست مااهل کوفه نیستیم علی تنهابماندمسافت حدودپنجاه متری رابدون هیچ درگیری طی وپراکنده شدند
شاهد
تاریخ : ۱۸ - مهر - ۱۳۹۲
بنده یکی از حاضران آن جلسه بودم جناب آقای مهاجرانی دروغ می گویند هیچ یک از افراد حاضر در جلسه از سخنان وی قانع نشدند اگر شده بودند بعد از جلسه بیرون مسجد درگیری بوجود نی آمد.