فتح الله در تبریز بماند

ظهر امروز جمعی از خویشاوند شهید نظری با پرواز اختصاصی نظامی از همدان وارد پایگاه دوم شکاری شدند و پس از مراسم خیر مقدم گویی که در سالن اجتماعات پایگاه برگزار شده بود، به طرف مزار فرزندشان که دو سال پیش به نام شهید گمنام تدفین شده بود، رفتند. لحظه های ناب و دست نیافتنی بود و آنچه بیشتر نمود داشت جای خالی مادری بود که پس از سالها چشم انتظاری امروز نمی توانست بر روی مزار فرزندش حاضر شود. خواهران شهید به جای مادر اشکی آمیخته با غم و شوق از وصال برادر می ریختند.

پدر را تاب و توانی نمانده است، رخت پیری بر تن کرده امروزدقیقا پس از سی و دو سال بر سر مزار فرزند رشیدش حاضر می شود. گفتن و نوشتن این جملات آسان است اما نمی دانیم چه گذشته بر پدر و مادر شهیدی که سی و دو از سال از او بی خبر مانده اند! تنها خدا خبر دارد از دلهای خونین مادران و پدران شهدای گمنامی که حتی یک روز از زندگیشان هم بی گمشده یشان سر نمی شود. بارها برای خودمان پیش آمده که یک وسیله ای که دوستش داشتیم را گم کنیم، هر بار که مشابه آن را دست دیگران ببینیم یاد گمشده ی خود می افتیم، این را باید تجسم کرد در زندگی خانواده ای که خودشان فرزندشان را راهی جبهه کردند و سی و چند سال در فراقش اشک ریختند…

برادران گرد مزارش حلقه زده بودند و تمام حرفایی که در این سی و دو سال در دلشان مانده بود را به اشک و آه زمزمه می کردند. فتح الله سنی نداشت، تنها ۱۷ ساله بود که فرماندهی گروهان رزمی را بر عهده داشت. امروز برادرانش بی گمان به این می اندیشیدند که فتح الله چه زود از همه ی آنها گوی سبقت ربود و زودتر از همه بزرگ شد. آنقدر که آوازه اش تا  آذربایجان رسید. برادری دیگر حال و هوای جمع را با نوای جانسوز خود در رثای برادر صمیمتی دیگر بخشید.

پس از حضور خانواده ی شهید بر سر مزار سنگ مزار تعویض شد و سنگ مزار جدیدی با مشخصات شهید بر روی مزار قرار گفت.

مراسم کلنگ زنی احداث یادمان بر فراز مزار شهید نظری زده شد و فرمانده پایگاه دوم شکاری به پدر شهید و یک همراه ایشان یک سفر حج عمره مفرده هدیه نمودند. همچنین امروز همدانی ها میهمان خانواده ی شهید فرج پور (شهیدی که با عنوان گمنام در دانشگاه همدان تدفین شده بود و مهر امسال مورد شناسایی و احراز هویت قرار گرفت.) خواهند بود. همچنین مجلس گرامی داشتی نیز امروز پس از نماز مغرب و عشا در پایگاه دوم شکاری منعقد خواهد گردید.