بازار رقابت سرقت مفاخر!/ سرقت مفاخر ملی در سکوت مسئولان

مقدمه گفته می‌شود وسعت ایران در دوران هخامنشیان بیش از ۱۱ میلیون کیلومتر بوده یعنی از چین تا بخشی از اروپا را شامل می‌شده است و تمام مردمی که امروز در این سرزمین‌ها زندگی می‌کنند، به‌ویژه آنهایی که در محدوده و حوزه تمدن ایران (آسیای میانه و قفقاز و…) قرار دارند در دویست سال گذشته […]

image_pdfimage_print

مقدمه
گفته می‌شود وسعت ایران در دوران هخامنشیان بیش از ۱۱ میلیون کیلومتر بوده یعنی از چین تا بخشی از اروپا را شامل می‌شده است و تمام مردمی که امروز در این سرزمین‌ها زندگی می‌کنند، به‌ویژه آنهایی که در محدوده و حوزه تمدن ایران (آسیای میانه و قفقاز و…) قرار دارند در دویست سال گذشته و طی قراردادهای ننگین ترکمانچای، گلستان و آخال از ایران جدا شده‌اند. اما به لحاظ اشتراک تاریخی، فرهنگی، نژادی، زبانی و… بسیاری از آنان وابسته به حوزه تمدنی و فرهنگی ایران به عنوان سرزمین مادری محسوب می‌شوند. حال ممکن است این سوال از سوی برخی‌ها مطرح ‌شود که پس وضعیت اندیشمندان و دانشمندان و مفاخر ایرانی که امروزه زادگاه‌شان در کشوری خارج ازمحدوده جغرافیایی ایران قرار دارد چه می‌شود، آیا این کشورها می‌توانند این مفاخر را صرفاً به نام خود ثبت و مصادره کنند؟ در اینجا چند نکته قابل توجه و حائز اهمیت است؛ اول اینکه این سرزمین‌ها جزو حوزه تمدنی ایران محسوب می‌شوند که امروز موضوعی پذیرفته شده از سوی بسیاری از کارشناسان تاریخی و از جمله سازمان فرهنگی یونسکو است، چراکه اینها کشورهای جدیدی هستند که از سرزمین مادری جدا شده‌اند، دوم اینکه مثلاً افغان‌ها به مولانا و سنایی و خواجه عبدالله انصاری به این دلیل که امروزه زادگاه‌شان در این کشور است افتخار کنند و یا ازبک‌ها به بوعلی‌سینا بنازند به این دلیل که زادگاه او در بخارا که امروز جزو شهرهای ازبکستان است و یا تاجیک‌ها به رودکی و خجندی افتخار کنند که متولد این کشورند و… ایرادی به آن وارد نیست، همانطور که ایرانی‌ها هم می‌توانند بنا به اسناد تاریخی که همین کشورها هم قبول دارند بگویند که همه اینها جزو خراسان بزرگ بوده‌اند و به آنان افتخار کنند. پس به افتخار کردن این کشورها نمی‌توان خرده گرفت، بلکه مصادره کردن این مفاخر به نام خودشان قابل اشکال است، چراکه تنها کشوری که می‌تواند چنین ادعایی کند کشور و سرزمین مادری این بزرگان، یعنی ایران است. سوم اینکه، بزرگان و مفاخر جهانی در حوزه جغرافیایی نمی‌گنجند که هر کشوری آنان را به نام خود ثبت کند .در این گزارش سعی شده برخی سرقت‌های مفاخر و اسناد و آثار تاریخی ایران از سوی برخی کشورها که حتی عمر تأسیس تعدادی از آنان از درخت‌های چنار خیابان ولی‌عصر تهران هم کمتر است، مورد بررسی و واکاوی قرار گیرد.Tomb_of_Avicenna_5

بازار رقابت سرقت مفاخر!
مروری بر ادعاهای اخیر برخی کشورها درباره‌ مصادره‌ به مطلوب کردن مفاخر ایران، این روزها به موضوع عادی منطقه توسط برخی کشورهای منطقه تبدیل شده است و همچنان ادامه دارد. ابتدا «ابوعلی‌سینا» و «شیخ علی همدونی» بودند که تاجیک‌ها چهره‌های‌شان را به‌عنوان مفاخر ملی‌شان بر روی اسکناس‌های ۱۰ و ۲۰ سومونی‌شان درج و به جهان صادر کردند، سپس نوبت به جمهوری آذربایجان رسید که همان حداقل نزدیکی فرهنگی تاجیک‌ها را به‌لحاظ زبانی نداشتند؛ اما به‌سادگی «تار» را به نام خود ثبت کرده و بر روی پول‌های‌شان نقش کردند و چون تحرک جدی از سوی ایران ندیدند هشتم شهریورماه امسال بود که «خلیل یوسف‌لی»، مدیر مرکز نظامی گنجوی در آکادمی علوم جمهوری آذربایجان اعلام کرد کتیبه‌های فارسی‌زبان مقبره نظامی‌ گنجوی جایگزین کتیبه‌های ترک‌زبان می‌شود! چراکه خط فارسی این شبهه را برای بازدیدکنندگان ایجاد می‌کند که نظامی فارسی‌زبان بوده است! البته پیشتر خبر تخریب کتیبه‌های فارسی‌زبان هم مطرح شده بود که جمهوری آذربایجان واکنش یا پاسخی به آن نداده بود و حتی در اقدامی تعجب‌برانگیز جمهوری آذربایجان دو دانشجوی اهل شهر تالش آن کشور را به دلیل ایرانی دانستن نظامی گنجوی و بابک خرمدین به زندان محکوم کرد. در مورد دیگر نصب مجسمه شاعر بزرگ ایرانی، «نظامی گنجوی» در یکی از شهرهای کشوری که علت وجودی آن سر در عهدنامه‌های تحمیلی و ننگین گلستان و ترکمنچای دارد و این ادعای واهی که این شاعر بزرگ متعلق به فرهنگ آن است! یا چاپ تصویر این شاعر بر روی اسکناس‌های کشور آذربایجان جای تأمل بسیار دارد. یا اقدامات کشور ترکیه برای مطرح کردن مولانا جلال‌الدین بلخی به‌عنوان شاعری ترک زبان که به بهانه بزرگداشت سالگرد مولانا به‌طور گسترده صورت پذیرفت و با برگزاری ده روز مراسم بر مزار وی در قونیه و دعوت از ۴۵ هزار نفر از افراد سرشناس از سراسر جهان درصدد القا و نهادینه کردن ترک بودن مولوی برآمدند، در حالی که حقیقت این است که جلال‌الدین مولانا متولد بلخ است، شهری که زمانی متعلق به خراسان بزرگ بوده است، نوجوانی خود را در آن دیار گذراند، پس از دیدار با فریدالدین عطار نیشابوری که ذکاوت و تیزبینی او را بسیار می‌ستود همراه پدر از طریق حجاز به قونیه رسید و در آنجا پس از گذشت سالیانی، درگذشت و اکنون مزار وی در این شهر قرار دارد. با این حال این حقیقت بر کسی پوشیده نیست که این شخصیت اندیشمند ایرانی آثار جهانی همچون مثنوی، دیوان کبیر و کتاب‌هایی خلق کرده است که تمامی به زبان فارسی و متعلق به فرهنگ ایرانی است، اما شوربختانه مصادره‌کنندگان مفاخر ایرانی سعی در تصاحب چهره‌هایی نظیر او و اتصال به فرهنگ خود دارند تا برای خود وجاهتی دست و پا کنند. در موردی دیگر نیز همین کشور بنیادی به نام ابن‌سینا تأسیس کرده است و در حال برنامه‌ریزی‌های گسترده برای معرفی ابن‌سینا به‌عنوان یک دانشمند ترک است! این در حالی است که بنیاد ابن‌سینا در ایران به دلیل نداشتن توان مالی و تخصیص بودجه به حالت تعطیل در آمده است. در همین فضا ترکمنستان هم شیخ ابوسعید ابوالخیر را ترکمن می‌داند. آذربایجان در حوزه موسیقی نیز موسیقی «عاشیقلار» که با زیبایی و حرکت و ریتمی بسیار دلنشین، قرن‌هاست در منطقه آذربایجان ایران شامل تبریز، ارومیه و اردبیل نواخته می‌شود و جزئی از موسیقی ایرانی به حساب می‌آید با تلاش‌های پیگیر و بی‌سروصدا به ثبت جهانی رسانده است و جالب‌تر اینکه اعراب هم از این قافله عقب نمانده و در تلاش هستند م خلیج‌فارس را به نام جعلی خلیج (ع ر ب ی) تغییر دهند و می‌کوشند مفاخر ایرانی را نیز به نام خود مصادره کنند تا برای خود تمدن و پیشینه درست کنند! به‌طوری که امارات متحده عربی به جز ادعای مالکیت ارضی بخشی از ایران یعنی جزایر سه‌گانه که وزیر امور خارجه ‌این کشور آن را مشابه اشغال سرزمین‌های فلسطین توسط رژیم صهیونیستی می‌داند، ادعاهایی درباره ابوعلی‌سینا مطرح کرده است، با این مضمون که اصالتاً متعلق به سرزمین امارات متحده‌ عربی است! یا سرقت بادگیرهای ایرانی که هم‌اکنون نیز در بسیاری از مناطق ایران به نام امارات! است. آدم را به تعجب و خنده وامی‌دارد. حال سوالی که در اذهان عمومی مطرح است اینکه، نتیجه طرح این‌گونه شبهات و اقدامات چیست؟
محقق‌نماهای داخلی بهتر است توان و تخصص خود را در دفاع از مفاخر تاریخی ایران زمین هزینه کنند، چراکه در غیاب کارشناسان وطن‌دوست و میهن‌پرست، کشورهای همسایه مفاخر این سرزمین را سرقت کرده و در عرصه جهانی به نام خود به ثبت می‌رسانند.
پس پیش از آن که دیرتر شود، باید چاره‌ای اندیشید. سکوت و انفعال مسئولان در برابر مصادره مفاخر ایرانی و تداوم این اقدام لطمات جبران‌نشدنی به فرهنگ و هویت ملی وارد خواهد کرد. امروزه مصادره شدن دانشمندان‌مان یک واقعیت بسیار تلخ است. برای نمونه چرا باید بگذاریم زکریای رازی را یک دانشمند عرب بدانند! در حالی‌که او ایرانی است و متولد و رشد کرده ری است؛ اما تأسف‌بارتر این است که حتی در داخل کشور نیز بسیاری از مردم، دانشمندان‌مان را نمی‏شناسند! چه افراد معاصر و چه گذشتگان را و این به دلیل کم‌اهمیت دادن و رکود مدیریت فرهنگی کشور است و متأسفانه نقل قول کردن از دانشمندان و اندیشمندان غربی مد شده است و شبه‌روشنفکران ما علاقه دارند اسامی غربی و اندیشه‌های غربی را در ادبیات خود به کار بگیرند و امروز زمانی است که ما باید دست به‌کار شویم تا از این سرقت‌های واضح و روشن جلوگیری کنیم. اما در این راستا چه باید کرد؟ باید اقداماتی چند انجام دهیم.
۱) آگاهی‌بخشی عمومی
آنچه بیش از هر چیز می‌تواند مانع از مصادره نام مشاهیر و تمدن ایران به نام کشورهای دیگر شود گسترش آگاهی در میان مردم کشور و معرفی این مشاهیر در سطح جهان است، امروز ما نیاز داریم تا با آگاه‌سازی، مردم کشورمان را در برابر این شبهه‌افکنی‌ها واکسینه کنیم و هر کدام از مردم را به عنوان سفیران حفظ هویت مشاهیر کشور معرفی کنیم و همچنین به درج نام و تصویر این مشاهیر بر روی سکه‌ها و اسکناس‌های رایج کشور آنها را به عنوان هویت ایرانی مطرح سازیم، از سوی دیگر نیز با راه‌اندازی پایگاه‌های اینترنتی و شبکه‌های ماهواره، و فعالیت سفارتخانه‌های‌مان در سراسر جهان و برگزاری مراسم‌ گوناگون، بزرگداشت‌ها، چاپ خبرنامه‌‌ها، کتاب‌ها و… به معرفی این مشاهر در سطح جهان بپردازیم تا کشورهای دیگر نتوانند از عدم آگاهی افکار عمومی مفاخر ایرانی به نام خود ثبت کنند.
۲) ثبت جهانی
دستگاه دیپلماسی کشور و همچنین سازمان میراث فرهنگی باید در راستای حفظ هویت ایران پیش از هر اقدام با ارائه دلایل درست و تاریخی و اثبات تعلق این مفاخر به ایران این هویت را در مراکز مرجع بین‌الملل همچون سازمان ملل به ثبت رسانده و از تمدن ایران حراست کند و از طرف دیگر با رصد تحرکات کشورهای همسایه در این زمینه با رایزنی با این مراکز جهانی مانع از ثبت‌نام این مفاخر و نشانه‌های تمدن ایران به شکل جعلی به نام سایر کشورها شوند.

۳)تحرک دانشگاه‌ها
متأسفانه جامعه دانشگاهی کشور در قبال مفاخر ایران اقبال چندانی نشان نمی‌دهد و به قدر کافی به معرفی این افراد و ریشه‌های ایرانی آنها نپرداخته و تحرک لازم را نداشته است، ما امروز در سطح گسترده نیاز داریم تا به مکتوب کردن سرگذشت مفاخرمان و اثبات ایرانی بودن آنها بپردازیم و تصویر‌های درستی را آنها از به ثبت برسانیم. ازسوی دیگر نیز یک از اقداماتی که بر عهده جامعه دانشگاهی است معرفی این اندیشمندان و آثار آنها به زبان‌های مختلف جهان است که سبب معرفی دقیق این مفاخر به جهانیان شود.

منبع: صبح صادق

انتهای خبر